گنجور

 
خواجوی کرمانی

بر دست خیال چشم مستت خوابم

از آتش سودای تو رفتست آبم

زین پس من و آب دیده و خاک درت

باشد که گشادی بود از این بابم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode