گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

چو بر کشی علم قربت از حریم حرم

ز ما ببادیه یادآر از طریق کرم

ندانم این نفس روح بخش روحانی

شمیم باغ بهشتست یا نسیم ارم

رقوم دفتر دیوانگی نکو خواند

کسی که بر دلش از بیخودی زدند رقم

مسخرت نشود تختگاه ملک وجود

مگر گهی که زنی خیمه بر جهان عدم

مرا که گنج غمت هست در خرابه ی دل

چرا ببی در می سرزنش کنی چو دُرم

بدور باش فراقم ز خویش دور مدار

اگر چنانک کنی قتل من بتیغ ستم

کنون که کشتی عمرم فتاده در غرقاب

کجا بساحل شادی رسم ز ورطه ی غم

چو صید عشق شدم از حرامیم غم نیست

که هیچکس نکند قصد آهوان حرم

چه خیزد ار بنشانی چو خاک شد خواجو

غبار خاطر او را بآب چشم قلم

 
 
 
عنصری

دژم شده ست مرا جان از آن دو چشم دژم

بخم شده ست مرا پشت از آن دو زلف بخم

لبم چو خاک درو باد سرد خواسته شد

دلم بر آتش وز دیده گشته وادی زم

مشعبد است غم عشق هر کجا باشد

[...]

فرخی سیستانی

همی روم سوی معشوق با بهار بهم

مرا بدین سفر اندر ،چه انده ست و چه غم

همه جهان را سر تا بسر بهار یکیست

بهار من دو شود چون رسم به روی صنم

مرا بتیست که بر روی او به آذرماه

[...]

قطران تبریزی

خلاف بود همیشه میان تیغ و قلم

کنون ببخت ملک متفق شدند بهم

چگونه کلک که بر دشمنان و بر یاران

از اوست راحت و محنت از اوست شادی و غم

ضعیف جسم و تن خصم از او شده است ضعیف

[...]

مسعود سعد سلمان

نهاد زلف تو بر مه ز کبر و ناز قدم

کراست دست بر آن مشک گون غالیه شم

چو بود عارض تو لاله طبیعی رنگ

مگر نمود مرا عنبر طبیعی خم

بهاری روی تو از زلف تو فزون گشته ست

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۲۶ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

گهی ز مشک زند برگل شگفته رقم

گهی ز قیر کشد بر مه دو هفته قلم

گهی زندگره زلف او سر اندر سر

گهی شود شکنِ جَعدِ او خَم‌ اندر خَم

رخش چو لاله و بر لاله از شکوفه نشان

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه