من بیدل نگر از صحبت جانان محروم
تنم از درد بجان آمده و ز جان محروم
خضر سیراب و من تشنه جگر در ظلمات
چون سکندر ز لب چشمه ی حیوان محروم
آن نگینی که بدو بود ممالک بر پای
در کف دیو فتادست و سلیمان محروم
ای طبیب دل مجروح روا می داری
جان من خون شده از رنج و ز درمان محروم
خاشه چینان زمین روب سراپرده ی انس
همه در بندگی و بنده ازینسان محروم
همچو پروانه نگر مرغ دل ریش مرا
بال و پر سوخته وز شمع شبستان محروم
ای مقیمان سر کوی سلاطین آخر
بنده تا کی بود از حضرت سلطان محروم
رحمت آرید بر آن مرغ سحر خوان چمن
کو بماند ز گل و طرف گلستان محروم
عیب خواجو نتوان کرد اگرش جان عزیز
همچو یعقوب شد از یوسف کنعان محروم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حسرت و درد ناشی از دوری از محبوب سخن میگوید. او مانند مسافری است که از آب حیات و خوشیها محروم مانده و در تاریکی نشسته است. شاعر به قیاسهای مختلفی از جمله خضر و سکندر اشاره میکند تا عمق محرومیت خود را بیان کند. او از یک طبیب میخواهد که به حال دل مجروحش رسیدگی کند و اظهار میکند که تمامی موجودات در حال خدمت و بندگیاند، اما او از عشق و محبت محروم است. همچنین، شاعر به سرنوشت یعقوب و یوسف اشاره میکند تا نشان دهد که چه اندازه از خوشی و وصال دور مانده است. به طور کلی، شعر بیانگر احساس تنهایی و حسرت عمیق شاعر به خاطر دوری از معشوق و خوشیهای زندگی است.
هوش مصنوعی: من، بیدل، در غم دوریِ محبوبم به سر میبرم؛ تنم از درد جانکاه رنج میکشد و از جان نیز بیبهرهام.
هوش مصنوعی: من مثل کسی هستم که در تاریکی و تشنگی به سر میبرد، در حالی که دیگران از نعمتها بهرهمندند. در این وضعیت، به یاد سکندر بزرگ میافتم که از چشمهای سیراب میشود، اما من از این خوشبختی محرومم.
هوش مصنوعی: آن جواهر باارزشی که دوستی و قدرت سلطنت بر پا بود، اکنون در دست دیو افتاده و سلیمان از آن محروم شده است.
هوش مصنوعی: ای پزشک دل شکسته، آیا اجازه میدهی که جان من، که به خاطر دردهایم خونین شده، از درمان بینصیب بماند؟
هوش مصنوعی: کشاورزان مشغول کار در زمین هستند و همه در حال خدمت و بندگی هستند، اما خودشان از این نوع زندگی بیبهرهاند.
هوش مصنوعی: نگاه کن به حال و روز من که مانند پروانهای هستم که دلش شکست خورده است. بال و پرم سوخته و از روشنی شمع در این شب تاریک محرومم.
هوش مصنوعی: ای کسانی که در نزدیکی سرزمین قدرت زندگی میکنید، تا کی باید من از لطف و توجه سلطان بیبهره باشم؟
هوش مصنوعی: از آن پرنده صبحگاهی یاد کنید که در باغ همچنان میخواند، اما از گلها و زیباییهای گلستان بیبهره مانده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند یعقوب، جان عزیزش را داشته باشد، نمیتوان عیب خواجو را نادیده گرفت، حتی اگر او از یوسف کنعان محروم شده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.