پرده ی از رخ بفکن ای خود پرده ی رخسار خویش
کی بود دیدارت ای خود عاشق دیدار خویش
بر سر بازار چین با سنبل سودا گرت
مشک اگر در حلقه آید بشکند بازار خویش
نرگس بیمار خود را گاه گاهی باز پرس
زانک هم باشد طبیبانرا غم بیمار خویش
چون نمی بینی کسی کو جز تو می گوید سخن
خویشتن می گوی و مینه گوش بر گفتار خویش
ایکه در عالم بزیبائی و طلفت یار نیست
با چنین صورت مگر هم خویش باشی یار خویش
ما بچشم خویش رخسار تو نتوانیم دید
دیده بگشای و بچشم خویش بین رخسار خویش
کار ما اندیشه ی بی خویشی و بی کیشی است
هر که را بینی بود اندیشه ئی در کار خویش
خویش را خواجو بشناسد گرچه او را قدر نیست
هم بقدر خویش داند هر کسی مقدار خویش
چون ز خویش و آشنا بیگانه شد باشد غریب
گر کند بیگانگانرا محرم اسرار خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و عشق اشاره میکند و از خود و ارتباط فردی با خود سخن میگوید. او از معشوق میخواهد که پرده از چهره بردارد و خود را نمایش دهد، چرا که عشق و دیدار بر رابطهها میافزاید. همچنین، او بر این نکته تأکید دارد که انسان باید خود را بشناسد و قدر خود را بداند، چون در دنیای پر از بیگانگی، بهترین یار همان خود انسان است. در پایان، شاعر به احساس بیگانگی و تنهایی اشاره میکند و بر اهمیت شناخت و ارزیابی خود تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای زیبای دلخواه، نقاب از چهرهات بردار و خود را به نمایش بگذار. کی میتوانم تو را ببینم، ای کسی که خود عاشق دیدار خودت هستی؟
هوش مصنوعی: در بازار چین، اگر مشک در حلقه سنبل بیفتد، باعث نابودی بازار خودش خواهد شد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات حال نرگس بیمار را بپرس، زیرا طبیبان نیز نگران حال بیمار خود هستند.
هوش مصنوعی: چون نمیبینی کسی را که جز تو سخن بگوید، بنابراین خودت حرف بزن و به صحبتهای خودت توجه کن.
هوش مصنوعی: در دنیایی که زیبایی و لطافت یار و دوست یافت نمیشود، فقط با داشتن همین چهره میتوانی یار خودت باشی.
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم چهرهی تو را با چشمان خود ببینیم، پس چشمانت را باز کن و چهرهی خود را با چشمان خود تماشا کن.
هوش مصنوعی: کار ما تفکر درباره بیهویتی و گمگشتگی است. هر کسی را که ببینی، نگرانی و اندیشهای درباره کار خودش دارد.
هوش مصنوعی: انسان باید خود را بشناسد و ارزش خود را بداند، حتی اگر دیگران به او توجهی نکنند. هر کس به اندازهٔ خود، ارزش و ظرفیتهایش را میشناسد.
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از خود و آشنایان دور میشود و بیگانه میگردد، ممکن است غریبی کند که بیگانگان را به رازهای خود نزدیک کند و با آنها محرمانه رفتار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش
خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع
لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار خویش
من هم اول روز گفتم جان فدای روی تو
[...]
دشمن بیحاصلم را شرم باد از کار خویش
تا چرا این خستهدل را دور کرد از یار خویش؟
حیف میداند که بعد از چند مدت بیدلی
شاد گردد یک زمان از دیدن دلدار خویش
هر کسی را میل با چیزی و خاطر با کسیست
[...]
ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خویش
ناشنوده کرده دل را واله دیدار خویش
روی تو از دیدن کونین بر بستست چشم
عاشقان را بر امید وعده دیدار خویش
مهترانی کندرین حضرت غلامی کرده اند
[...]
هر دم آیم بر درت با دیده خونبار خویش
تا طفیل دیگران بنماییم دیدار خویش
تا به کی زین بخت بی اقبال نادیده رخت
روی حرمان آورم در گوشه ادبار خویش
دیدنت دشوار و نادیدن ازان دشوارتر
[...]
ای مسلمانان پشیمانم من از کردار خویش
تا چرا دور اوفتادم از دیار و یار خویش
من ندانستم که درد هجر تو زینسان بود
ورنه هرگز کی جدا گشتی من از دلدار خویش
تا چرا زنده بماندم در غم هجران او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.