ساقیا می زین فزون تر کن که میخوارن بسند
همچو ما دُردیشکان در کوی خمّاران بسند
ساغر وصل ار به بیداران مجلس می رسد
سر بر آر از خواب و می در ده که بیداران بسند
گر سبک دل گشتم از رطل گران عیبم مکن
زانک در بزم سبک روحان سبکساران بسند
ای عزیزان گر بصد جان می نهند ارزان بود
گو نگاهی کن که در هر گوشه بیماران بسند
چشم مستت کو طبیب درد بیدرمان ماست
یوسف ما را که در مصرش خریداران بسند
چون ننالم کانک فریاد گرفتاران ازوست
کی بفریادم رسد کو را گرفتاران بسند
ذره باری از چه ورزد مهر و سوزد در هوا
زانک چون او شاه انجم را هواداران بسند
ایکه گفتی هر زمان یاری گرفتن شرط نیست
ما ترا داریم و بس لیکن ترا یاران بسند
گر گنهکارم که عمری صرف کردم در غمت
بگذران از من که همچون من گنهکاران بسند
بر امید گنج خواجو از سر شوریدگی
دست در زلفش مزن کانجا سیه ماران بسند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.