گنجور

 
خاقانی

چشم خونین همه شب قامت شب پیمایم

تا ز خونین جگرش لعل قبا آرایم

ریسمان از رگ جان سازم و سوزن ز مژه

دیده را دوختن لعل قبا فرمایم

اول از عودم خائیدهٔ دندان کسان

آخر از سوختهٔ عالم دندان خایم

گر به من دندان کردند سپید این رمزی است

کاول و آخر دندان کسان را شایم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode