گنجور

 
خاقانی

چشم خونین همه شب قامت شب پیمایم

تا ز خونین جگرش لعل قبا آرایم

ریسمان از رگ جان سازم و سوزن ز مژه

دیده را دوختن لعل قبا فرمایم

اول از عودم خائیدهٔ دندان کسان

آخر از سوختهٔ عالم دندان خایم

گر به من دندان کردند سپید این رمزی است

کاول و آخر دندان کسان را شایم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

من چو در گور درون خفته همی‌فرسایم

چو بیایی به زیارت سره بیرون آیم

نفخ صور منی و محشر من پس چه کنم

مرده و زنده بدان جا که تویی آن جایم

مثل نای جمادیم و خمش بی‌لب تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه