گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خاقانی

غصهٔ دل گفت خاقانی که از ابناء جنس

کس نماند و من به ناجنسان چنین وامانده‌ام

رهروان چون آفتاب آزاد و خندان رفته‌اند

من چرا چون ذره سرگردان و دروا مانده‌ام

همرهان بر جدول دجله چو مسطر رانده‌اند

من چو نقطه در خط بغداد یکتا مانده‌ام

دوستانم قطب و شمس و نجم و بوالبدر و شهاب

رفته و من چون سها در گوشه تنها مانده‌ام

همرهند این پنج تن چون کاف و ها یا عین و صاد

یک تنه چون قاف والقرآن من اینجا مانده‌ام