گنجور

 
خاقانی

ز رهنمون بدی نیک ترس خاقانی

که رهنمون چو بد آید رهت نمونه شود

اگرچه بد به حضور تو نیک فخر آرد

شعار فخر تو از عار باژ گونه شود

ز بد گهر همه نیک تو بد شود لیکن

به قول نیک تو فعل بدش نکو نشود

به رنگ خویش کنندت بدان نبینی آن

که زر به صحبت سیماب سیم گونه شود

وگر چنان که ز سیماب زر سپید شده است

ببین در آتش تا سرخ رو چونه شود

 
 
 
صائب تبریزی

دل فسرده ز داغ آتشین عذار شود

که سنگ دیده ور از خرده شرارشود

اگر ز اهل دلی با شکستگی خوش باش

که دل شکسته چو گردد یکی هزار شود

چه غم ز سختی ایام پاک گوهر را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه