گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خاقانی

عشق تو چون درآید شور از جهان برآید

دل‌ها در آتش افتد دود از میان برآید

در آرزوی رویت، بر آستان کویت

هر دم هزار فریاد از عاشقان برآید

تا تو سر اندر آری، صد راز سر برآری

تا تو به بر درآئی، صد دل ز جان برآید

خوی زمانه‌داری ممکن نشد که کس را

یک سود در زمانه بی‌ صد زیان برآید

کارم بساز! دانم بر تو سبک نشیند

جانم مسوز! دانی بر من گران برآید

هر آه کز تو دارم آلودهٔ شکایت

از سینه گر برآید هم با روان برآید

خاقانی است و جانی از غم به لب‌رسیده

چون امر تو درآید هم در زمان برآید

 
 
 
مجد همگر

گر یاد رنگ رویت در بوستان برآید

بس نعره های بلبل کز گلستان برآید

تا جلوه تو بیند طاووس وار هر صبح

باز سپید مشرق از آشیان برآید

رویت به طنز هر شب چون بر قمر بخندد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه