این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی
گرد فتنه است اینکه از میدان جان انگیختی
معجز حسن آشکارا کردی و پنهان شدی
خوش نشستی چون قیامت در جهان انگیختی
آتش از شرم تو چون گل در خوی خونین نشست
زان خطی کز عارض آتش فشان انگیختی
دیدهام کافور کز هندوستان خیزد همی
تو ز کافور ای عجب هندوستان انگیختی
ز آن دل چون سنگ و آهن در دلم آتش زدی
پس به باد زلف از آتش ارغوان انگیختی
پشت بنمودی و خونها راندی از مژگان مرا
تا ز روی خاک نقش پرنیان انگیختی
صبحگاهی ساز ره کردی و جانم سوختی
آن، چه آتش بود یارب کان زمان انگیختی
هم کمر بستی و هم آشوفتی زنبوروار
تا مرا زنبور خانه در روان انگیختی
ای بسا اشک و سرشکا، کز رکاب و زین خویش
از دل خورشید و چشم آسمان انگیختی
موجها دیدی که چون خیزد ز دریا هر زمان
سیل خون از چشم خاقانی چنان انگیختی
در تب هجرانش افکندی و آنگه مهر تب
از ثنای خسرو صاحبقران انگیختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر سرشار از عشق و احساساتی عمیق است که شاعر به معشوق خود ابراز میکند. او از تاثیرات شگرف و شورانگیز معشوق بر زندگیاش سخن میگوید و اشاره میکند که چگونه زیبایی و جاذبههای او، احساسات و تصاویر مختلفی را در دل وی برانگیخته است. شاعر به زبان استعاری و با تصاویری مثل آتش، گل و خون، از درد و شوق خود سخن میگوید و بیان میکند که معشوقش چقدر عمیقاً بر روح و وجودش تاثیر گذاشته است. نهایتاً، این شعر به زیبایی و قدرت عشق در دگرگونی احساسات انسان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این چه حال و هوایی است، ای جان، که از دنیا به راه افتاده و زمینهساز فتنهای شدهای؟ این ناله و فریاد که از عمق وجودت برمیخیزد، چه معنی دارد؟
هوش مصنوعی: تو با زیبایی خود معجزهای به نمایش گذاشتی و در عین حال خود را پنهان کردی. به آرامی مانند روز قیامت در دنیا تاثیرگذاری و هیجان ایجاد کردی.
هوش مصنوعی: آتش به خاطر شرم و حیا و زیبایی تو، مانند گلی در دل خون خود آرام گرفت. این آرامش از آن خطی ناشی شد که تو از صورت خود بر افروختی.
هوش مصنوعی: من دیدهام که کافور از هندوستان میآید، اما تو از کافور سرشارتر هستی، شگفتانگیز است که هندوستان را به یادم میآوری.
هوش مصنوعی: در دل من که مانند سنگ و آهن سخت است، آتش عشق را شعلهور کردی و از آن آتش با زلفهای خود بادی به راه انداختی که به رنگ ارغوانی درآمد.
هوش مصنوعی: چهرهات را نشان دادی و با اشکهایم، جانم را رنجاندی تا از روی زمین، تصویری زیبا و دلربا ایجاد کنی.
هوش مصنوعی: در صبح زود که راه افتادی، دلم را سوزاندی. ای خدا، آنچه آتش را در آن زمان برانگیختی، چه ماجرایی بود!
هوش مصنوعی: تو هم با تمام وجود خود در تلاش هستی و هم دچار آشفتگی و بینظمی هستی، مثل زنبوری که در حال پرواز است و تمام تلاشش را میکند تا مرا به حرکت وادارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از اشکها و اشکهایی که از دل خورشید و چشم آسمان بوجود آمدهاند، از زین و رکاب تو نشأت گرفتهاند.
هوش مصنوعی: موجها را دیدی که چگونه از دریا هر بار برمیخیزند، و چگونه به خاطر احساساتی عمیق و دردناک، خون به چشمان خاقانی میآید.
هوش مصنوعی: تو با جدایی و دلتنگی من را به شدت دچار درد و داغ نهادید و سپس با زیبایی و محبت خویش، همچون خسرو که شاعر مشهور است، مرا شگفتزده کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.