شد آبروی عاشقان از خوی آتشناک تو
بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو
بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن
کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو
ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده
وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو
بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان
روزی نگفتی کای فلان اینک دل غمناک تو
ای اسب هجر انگیخته نوشم به زهر آمیخته
روزم به شب بگریخته زان غمزهٔ بیباک تو
مرغان و ماهی در وطن آسودهاند الا که من
بر من جهانی مرد و زن بخشودهاند الا که تو
دل گم شد از من بیسبب برکن چراغ و دل طلب
چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک تو
دل خستگان را بیطلب تریاکها بخشی ز لب
محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عشق و جدایی سخن میگوید. او به یار خود که به شدت به او عشق میورزد، اشاره میکند و از تأثیرات منفی رفتارهایش بر عاشقان و دلهای بیقرار سخن میگوید. شاعر احساس میکند که عشقش او را دچار عذاب کرده و زندگیاش را به شب و غم تبدیل کرده است. او به مشکلات و دردسرهای عشق اشاره میکند و در نهایت ناله میکند که حتی در میان دیگران نیز تنهاست و دلش را به زخمی خونین تشبیه میکند. او به دنبال آرامش و التیام دردهایش است و از یار میخواهد تا او را به حال خود رها نکند.
هوش مصنوعی: آوازه و حیثیت عاشقان به خاطر طبع آتشین تو آسیب دیده است. ای جان عاشق، بیرحمانه بر جان خود آسان بگیر و آرامش خود را به من منتقل کن.
هوش مصنوعی: دیگر بس است شور و نشاطی که به پا میکنی و خون ناحق را میریزی، زیرا از بس شکار کردهای، تجهیزات و زین اسب تو فرسوده و خسته شدهاند.
هوش مصنوعی: ای ایمان و اعتقاد کم شده است به خاطر آن زلف درهم وارفته، و قد زیبای دیگران خمیده شده در مقابل قامت چابک تو.
هوش مصنوعی: دل من را ناگهان بردی و در زلفهای خود پنهان کردی. روزی نگفتی که ای فلانی، حالا دل غمگین تو کجاست؟
هوش مصنوعی: ای اسب جدایی، من نوشیدنی را با زهر مخلوط کردهام و روزهایم به شب بدل شده است، به خاطر آن ناز و بیپروا بودن تو.
هوش مصنوعی: پرندگان و ماهیها در کشور خود راحت و آسوده زندگی میکنند، اما من احساس تنهایی میکنم. همه چیز برای دیگران فراهم است، اما فقط تو را از دست دادهام.
هوش مصنوعی: دل من بدون دلیل ناپدید شده است، چراغ را خاموش کن و دل را جستجو کن. وقتی دل را پیدا کردی، زبانت را باز کن که دل من به شدت دچار درد و زحمت شده است.
هوش مصنوعی: دل خستگان را بدون درخواست، مانند کسی که از لبی محروم باشد، تریاک میدهی. این عجیب است که خاقانی به خاطر تریاک تو به این حال درآمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.