دل از آن راحت جان نشکیبد
تشنه از آن آب روان نشکیبد
چکنم هرچه کنم دل کند آنک
دل از آن جان جهان نشکیبد
دل نیارامد و هم معذور است
کز دلارام چنان نشکیبد
گرچه خون ریزد دل دار نهان
دل ز خونریز نهان نشکیبد
سینه از زخم سنانش نالید
وآنگه از زخم سنان نشکیبد
گرچه پروانه کند عمر زیان
تا نسوزد ز زیان نشکیبد
دل چنان با غم او انس گرفت
که ز غم نیمزمان نشکیبد
چند گوئی که ز وصلش بشکیب
من شکیبم، دل و جان نشکیبد
من سگ اویم و نالم به سحر
به سحر سگ زفغان نشکیبد
دل خاقانی از آن یار که نیست
میزند لاف و از آن نشکیبد
چون گدا را نرسد دست به کام
هم ز لافی به زبان نشکیبد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.