نوروز برقع از رخ زیبا برافکند
بر گستوان به دلدل شهبا برافکند
سلطان یک سوارهٔ گردون به جنگ دی
بر چرمه تنگ بندد و هرا برافکند
بابیست و یک و شاق ز سقلاب ترکوار
بر راه دی کمین به مفاجا برافکند
از دلو یوسفی بجهد آفتاب و چشم
بر حوت یونسی به تماشا برافکند
ماهی نهنگوار به حلقش فرو برد
چون یونسش دوباره به صحرا برافکند
چشمه به ماهی آید و چون پشت ماهیان
زیور به روی مرکز غبرا برافکند
آن آتشین صلیب در آن خانهٔ مسیح
بر خاک مرده باد مسیحا برافکند
آن مطبخی باغ نهد چشم بر بره
همچون بره که چشم به مرغی برافکند
از پشت کوه چادر احرام برکشد
بر کتف ابر، جادر ترسا برافکند
چون باد زند نیجی کهسار برکشد
برخاک و خاره سندس و خارا برافکند
مغز هوا ز فضلهٔ دی در زکام بود
ابرش طلی به وجه مداوا برافکند
گر شب گذار داد به بزغاله روز را
تا هر چه داشت قاعده عذرا برافکند
شب را ز گوسفند نهد دنبه افتاب
تا کاهش دقش به مدارا برافکند
در پردهٔ خماهنی ابر سکاهنی
رنگ خضاب بر سر دنیا برافکند
قوس قزح به کاغذ شامی به شامگاه
از هفت رنگ بین که چه طغرا برافکند
روز از برای ثقل کشی موکب بهار
پالان به توسن استر گرما برافکند
روز از کمین خود چو سکندر کشد کمان
بر خیل شب هزیمت دارا برافکند
روز ارنه عکس تیغ ملک بوالمظفر است
پس چون کمین به لشکر اعدا برافکند
روز ارنه تیغ خسرو مازندران شده است
چون بشکند نهال ستم یا برافکند
اعظم سپهبد آنکه کشد تیغ زهر فام
زهره ز شیر شرزه به هیجا برافکند
کیخسرو هدی که غلامانش را خراج
طمغاج خان به تبت و یغما برافکند
حمل خزانهاش به سمرقند برنهد
نزل ستانهاش به بخارا برافکند
تا بس نه دیر والی شام و شه یمن
باجش به مصر و ساو به صنعا برافکند
ملک عجم به کوشش دولت بپرورد
نام عرب به بخشش نعما برافکند
چون ز آب خضر جام سکندر کشد به بزم
گنج سکندر از پی یقما برافکند
بدر سماک نیزه که بر قلب مملکت
اکسیرها ز سعد موفا برافکند
ز آن رمح مارسان ز دم کژدم فلک
بیرون کند گروه به زبانا برافکند
پشت کمان و تیر چلیپا کند به رزم
تا اسم روم و رسم چلیپا برافکند
شمشیر نصرت الدین چون پر جبرئیل
خسف سبا به کشور اعدا برافکند
بخت کیالواشیر از نه فلک گذشت
سایه به هشت جنت ماوا برافکند
نه حرف نام اوست به ده نوع حرز روح
تا نقش آن، به عرض معلی برافکند
ز اشکال تیغ او قلم تیز هندسی
بر سطح ماه خط معما برافکند
ترتیب قوقهٔ کله بندگانش راست
رنگی که افتاب بخارا برافکند
هر شب برای طرف کمرهای خادمانش
دریای چرخ لؤلؤ لالا برافکند
هر سال مه سیاه شود بر امید آنک
روزیش نام خادم و لالا برافکند
آقسنقری است روز و قراسنقری است شب
بر هر دو نام بنده و مولا برافکند
آبای علویند کمر دار و این خلف
راضی بدان که سایه به آبا برافکند
مشفق پدر، مرید پسر به بود که نخل
بر تن کمر به خدمت خرما برافکند
گر بهر عزم کیان بر عراق و پارس
ظل همای رایت علیا برافکند
در گوش گوشوار سمعنا کشد عراق
بر دوش طیلسان اطعنا برافکند
فتح آن چنان کند ید بیضای عسکرش
کاسیب آن به عسکر و بیضا برافکند
ور بر فلک سوار برآید جو مصطفی
زین بر براق رفعت والا برافکند
مهماز او به پهلوی سرطان کند گذار
گر همتش لگام به جوزا برافکند
آنکه از جناب شاه به جنت برد نشان
رشک گران به جنت ماوی برافکند
شیر فلک به گاو زمین رخت برنهد
گر بر فلک نظر به معادا برافکند
گر نه بقای شاه حمایت کند، فنا
بیخ نژاد آدم و حوا برافکند
در مجمعی که شاه و دگر خسروان بوند
او کل بود که سهم بر اجزا برافکند
آری که افتاب مجرد به یک شعاع
بیخ کواکب شب یلدا برافکند
روح القدس بشیبد اگر بکر همتش
پرده در این سراچهٔ اشیا برافکند
نشگفت اگر ز هوش شود موسی آن زمان
کایزد به طور نور تجلی برافکند
نظارگان مصر ببرند دست از آنک
یوسف نقاب طلعت غرا برافکند
از خلق یوسفیش به پیرانه سر جهان
پیرایهٔ جمال زلیخا برافکند
صخره برآورد سر رفعت چو مصطفی
شکل قدم به صخرهٔ صما برافکند
بس دوزخی است خصمش از آن سرخ رو شده است
کآتش به زر ناسره گونا برافکند
چه خصم بر نواحی ملکش کند گذر
چه خوک دم به مسجد اقصی برافکند
از تاختن عدو به دیارش چه بد کند؟
یا بولهب چه وهن به طاها برافکند؟
نقصی به کاسهٔ زر پرویز کی رسد
ز آن خرمگس که سایه به سکبا برافکند
گردون به خصم او چه کلاه مهی دهد
کس دیو را چه زیور حورا برافکند
مدبر بزاد خصمش و گوید که مقبلم
بر خود چنین لقب بچه یارا برافکند
نه دمنه چون اسد نه در منه نام چو سنبله است
هر چند نام بیهده کانا برافکند
دستش به نیزهای که علی الروس اژدهاست
اقلیم روس را به تعدا برافکند
از نام شاه و نام بداندیش او فلک
بر لوح بخت خط معما برافکند
ز آن نام فر بدین سر مسعود بر نهد
زان نام اخ بدان دل دروا برافکند
هر شیر خواره را نرساند به هفت خوان
نام سفندیار که ماما برافکند
شاها طراز خطبهٔ دولت به نام توست
نام آن بود که دولت برنا برافکند
اسم بلند هم به بلند اختری دهد
چون روزگار قرعهٔ اسما برافکند
دست تو شمس و خطی تو خط استواست
کاقلیم شرک را به تعزا برافکند
آری به نای جادوی فرعونی از جهان
ثعبان اسود و ید بیضا برافکند
گفتم که افتاب کفی، سهوم اوفتاد
سهم تو سهو بر دل دانا برافکند
خود آفتاب پیش سخای تو سائلی است
کش لرز شرم وقت تقاضا برافکند
دارم نیاز جنت بزم تو لاجرم
عم دوزخی بر این دل دروا برافکند
زی چشمهٔ حیات رسم خضروار اگر
چشمم نظر به مجلس اعلی برافکند
حربا منم تو قرصهٔ شمسی، روا بود
گر قرص شمس نور به حربا برافکند
زرد است روی آزم و خوش ذوق خاطرم
چون زعفران که رنگ به حلوا برافکند
آزاده بندگیت رها چون کند چو دیو
کو خرمن بهشت به نکبا برافکند
کس خدمتت گذارد یا خود به قحط سال
از حلق کس نوالهٔ حلوا برافکند
ملک عجم چو طعمهٔ ترکان اعجمی است
عاقل کجا بساط تمنا برافکند
تن گرچه سو و اکمک از ایشان طلب کند
کی مهر شه به آتسز و بغرا برافکند
زال ار چه موی چون پر زاع آرزو کند
بر زاغ کی محبت عنقا برافکند
یعقوب هم به دیدهٔ معنی بود ضریر
گر مهر یوسفی به یهودا برافکند
بهرام ننگرد به براهام چون نظر
بر خان و خوان لنبک سقا برافکند
آن کش غرض ز بادیه بیت الحرم بود
کی چشم دل به حله و احیا برافکند
آن کس که یافت طوبی و طرف ریاض خلد
طرفه بود که چشم به طرفا برافکند
این شعر هر که بشنود از شاعران عصر
زهره ز رشک صاحب انشا برافکند
کو عنصری که بشنود این شعر آبدار
تا خاک بر دهان مجارا برافکند
چندان بمان که ماه نو آید عیان ز شرق
وز سوی غرب صبح تلالا برافکند
بادت سعادت ابد و با تو بخت را
مهری که جان سعد به اسما برافکند
بخت تو خواب دیدهٔ بیدار تا ز امن
بر چشم فتنه خواب مهنا برافکند
تو شاد خوار عافیتی تا وبای غم
طاعون به طاعن حسد آوا برافکند
عدل تو آن طراز که بر آستین ملک
هر روز نو طراز مثنا بر افکند
خصمان اسیر قهر تو تا هم به دست قهر
بنیادشان خدای تعالی برافکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و تحولات طبیعت و قدرت سلطنت و پیروزی بر دشمنان میپردازد. در اشعار، نمادهایی از نوروز، زیبایی، جنگ و پیروزی وجود دارد. شاعر از نوروز به عنوان نمادی از تحول و شکوفایی یاد میکند که تغییر فصول و آمدن بهار را نمادین میسازد. همچنین، از سلاحها و قدرتهای تاریخی شخصیتهایی مانند کیخسرو و علی سخن میگوید و به ظفر اراده و قهرمانانه آنها اشاره میکند. شعر به گونه ای است که احساس امیدواری و جهان بینی مثبتی را منتقل میکند و بر توانمندی و شجاعت در مواجهه با چالشها تاکید دارد. در نهایت، شاعر به مفهوم عدالت و پیروزی نهایی بر خصمان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در نوروز، حجاب زیبایی را از چهره میگذارد و بر سطح زمین، زیبایی را میپراکند.
هوش مصنوعی: سلطان در حالی که سوار بر اسب است، به جنگ دی میرود و با ضربهای بر چرم تنگ، هراس را از میان برمیدارد.
هوش مصنوعی: مردی با چهرهای خشن و موطلایی، در راهی پنهان شده و به ناگاه بر دیگران هجوم میآورد.
هوش مصنوعی: نور خورشید از دل چاهی که یوسف در آن افتاده بود، میتابد و چشمش را به تماشای ماهی بزرگ و جالبی میدوزد.
هوش مصنوعی: ماهی بزرگی به درون حلق یونس فرورفت و سپس او را دوباره به صحرا برگرداند.
هوش مصنوعی: چشمه به ماهی نزدیک میشود و بهگونهای که زیور بر روی بردی از چهرهای زیبا میافتد.
هوش مصنوعی: آن صلیب آتشین در خانه مسیح، بر زمین افتاد و مسیح را به یاد مرگش انداخت.
هوش مصنوعی: چشم آن آشپز مانند برهای است که به مرغی خیره شده است.
هوش مصنوعی: از بین کوهها، چادر احرام همچون لباس مقدسی بر دوش ابر میافتد و در عین حال، پوشش نازک یک زاهد نیز کنار گذاشته میشود.
هوش مصنوعی: مانند بادی که از کوهها میوزد و خاک و علفهای نرم و سخت را به هوا میافکند و در اطراف پخش میکند.
هوش مصنوعی: هوای سرمازدهٔ دیماه از آلودگیها پر بود، اما ابرها با بارش خود به نوعی درمان این وضعیت کمک کردند.
هوش مصنوعی: اگر شب به بزغاله فرصتی بدهد تا روز را تجربه کند، در این صورت او تمام آنچه را که آموخته و قواعدش را فراموش خواهد کرد.
هوش مصنوعی: شب، گوسفند را به آن شکل میسازد که چربیاش را به زیر آفتاب بیاورد تا با نرمش و مدارا، فشار و تنش را کاهش دهد.
هوش مصنوعی: ابرهای تیره و سنگین به مانند پردهای، رنگ سبز (خضاب) را بر روی زمین و دنیا پاشیدهاند.
هوش مصنوعی: رنگینکمان مانند کاغذی زیبا در غروب آفتاب با هفت رنگ خود جلوهگری میکند و زیبایی بینظیری را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: روز برای جابجایی و کمرنگ کردن بار سنگین بهار، مانند پالانی بر پشت اسب، حرارت و گرما را آزاد میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح از پشت پرده شب بیرون میآید، مانند سکندر که کمان خود را به سمت دشمن میگیرد، شب را به عقب میزند و آن را شکست میدهد.
هوش مصنوعی: اگر روزی جلوهای از قدرت و شکوه پادشاهی بوالمظفر نباشد، پس چگونه است که در کمین دشمنانش نقشه میکشد؟
هوش مصنوعی: اگر روزی تیغ پادشاه مازندران به زمین بیفتد، این نشانهای است که ظلم و ستم از ریشه کنده خواهد شد.
هوش مصنوعی: بزرگترین سردار کسانی است که شمشیر زهرآگین خود را از قلب شیر قویپنجهای به زمین بیندازد.
هوش مصنوعی: کیخسرو، هدایتی دارد که غلامانش را نادیده گرفته و خراج طمغاج خان را به تبت و یغما فرستاده است.
هوش مصنوعی: او گنجهای خود را به سمرقند میبرد و تواناییهایش را به بخارا نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که والی شام و شاه یمن باج خود را به مصر و ساو و صنعا تقدیم کند، دیگر نمیگویند که دیر شده است.
هوش مصنوعی: پادشاه عجم با تلاش دولت خود، نام عرب را با لطف و بخشش نعمتها جلا داد.
هوش مصنوعی: وقتی که از آب خضر، جامی به دست سکندر برسد، او در جشن و میهمانی گنج سکندر، به دنبال گنجی که دزدیده شده، میرود و آن را پراکنده میکند.
هوش مصنوعی: بدر سماک نماد و نشانهای است که به صورت نیرو و تأثیرگذاری بر قلب کشور، خوشاقبالی و موفقیت را همچون نوشدارویی میباراند.
هوش مصنوعی: به خاطر سختیها و مشکلات زندگی، مانند نیش مار و کژدم، نباید ناامید شد. بلکه باید به دنبال راهی برای غلبه بر آنها و ارائه راهحلهایی برای مشکلات بود.
هوش مصنوعی: کمان و تیر آماده شدهاند تا در نبرد ایستادگی کنند و این کار باعث میشود نام و نشان چلیپا (که نمادی از شجاعت و استقامت است) در میدان جنگ به نمایش گذاشته شود.
هوش مصنوعی: شمشیر نصرت الدین مانند پر جبرئیل است که سرزمین دشمنان را زیر و زبر کرده و آنجا را غرق در شکست و ناامیدی میکند.
هوش مصنوعی: بخت کیالواشیر از نه آسمان گذشت و سایهاش را به هشت بهشت افکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نام او در دل انواع شگفتیها و حفاظتها قرار دارد، بهطوری که اثر آن به زیبایی و شکوه خاصی در نظر میآید.
هوش مصنوعی: تیغ او به مانند یک قلم تیز، خطوطی معماگونه بر روی سطح ماه رسم کرده است.
هوش مصنوعی: بندگانی که به خوبی منظم شدهاند، رنگ و زیبایی دارند که همچون نور خورشید در بخارا میدرخشد.
هوش مصنوعی: هر شب دریای زیبای چرخ لؤلؤ برای کمرهای خادمانش درخشان میشود و زیبایی خاصی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: هر سال با فرا رسیدن فصل سرد، امید برای بهبود زندگی کاهش مییابد و نام افرادی که در خدمت انسانها هستند، یادآوری میشود.
هوش مصنوعی: روزها آقسنقری و شبها قراسنقری است؛ در هر دو زمان نام بنده و مولا بر سر زبانهاست.
هوش مصنوعی: پدران علوی بهدنبال قدرت و مدافع آن هستند و فرزند راضی بداند که سایه بزرگان بر آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: پدر مهربان، بهتر است که به پسر خود محبت و حمایت کند، چرا که مانند نخل میماند که بر روی کمرش، میوههای خوشمزهای میآفریند.
هوش مصنوعی: اگر برای استحکام و قدرت سرزمینها، سایه پرچم بلند علی را بر عراق و پارس بگسترانیم.
هوش مصنوعی: در گوشهی گوشوارهی ما صدای عراقیان میپیچد و در حالی که طلیسای اطاعت بر دوش خود دارند، آن را به دوش میاندازند.
هوش مصنوعی: پیروزی آنچنان بزرگ و کمنظیر است که دستان قدرت او دشمنان را به خاک میزند و به خوبی در میدان نبرد خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند پیامبر بر آسمان سوار شود، بر اسبی که نماد بلندی و عظمت است، به اوج عرش الهی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: ماه از کنار برج سرطان عبور میکند؛ حتی اگر ارادهاش را بر هم بزند و به برج جوزا برسد.
هوش مصنوعی: کسی که به واسطه لطف و مرحمت شاه به بهشت راه یافته، حسادت دیگران را برانگیخته و از این رو در بهشت آرامش و سکون یافته است.
هوش مصنوعی: اگر ستارههای آسمان به زمین توجه کنند، میتوانند قدرت خود را بر گاو زمین بیفزایند و او را از جایی که هست دور کنند.
هوش مصنوعی: اگر حمایت شاه باقی نماند، نابودی ریشههای آدم و حوا را به دنبال خواهد داشت.
هوش مصنوعی: در جمعی که پادشاهان و بزرگانی دیگر حضور دارند، او به تنهایی نقش و سهم مهمی دارد که بر دیگران تقسیم میشود.
هوش مصنوعی: آری، خورشید تنها با یک پرتو، تاریکی شب یلدا را روشن میکند و ستارهها را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر روح القدس بر کسی نازل شود و ارادهی او در دلش چراغی افروزد، میتواند پردههای آشکار و پنهان این دنیای مادی را کنار بزند.
هوش مصنوعی: در آن زمان که خداوند به شکل نور خود تجلی میکند، جای تعجب نیست اگر موسی از شدت شگفتی به ازدستدادن هوش دچار شود.
هوش مصنوعی: ناظران و تماشاگران مصری از آنچه میبینند، دست بردارند؛ زیرا یوسف چهره زیبای خود را نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: از زیبایی یوسف، زلیخا در سن پیری هم زیبایی و جذابیت خود را حفظ کرده و به حیات خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: کوهی سر بلند مانند پیامبر، قدم به صخرهای بلند نهاد و آن را زیر پا گذاشت.
هوش مصنوعی: بسیاری از دشمنانش به خاطر چهرهی سرخشان، نشان از جهنمی بودن دارند، زیرا آتش به طلای بیارزش رنگ و رویی متفاوت میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی دشمنی به سرزمینش وارد میشود، مثل خوکی است که در مسجد اقصی کثیفکاری میکند.
هوش مصنوعی: از حمله دشمن به سرزمینش چه آسیبی به او میرسد؟ یا اینکه ابولهب چه بیاحترامی به پیامبر طاها میتواند وارد کند؟
هوش مصنوعی: نقصی به کاسهٔ زر پرویز کی رسد یعنی به سادگی نمیتوان بر کیفیت و ارزش چیزی که باارزش و باکیفیت است، خدشهای وارد کرد. در واقع، اشاره به این دارد که اشیای نفیس مانند کاسه زر پرویز از تأثیرات ناچیز و بیاهمیت مانند سایهپروژهای کوچک در امان هستند. این نشان میدهد که چیزهای بزرگ و ارزشمند تحت تأثیر مسایل کوچک قرار نمیگیرند.
هوش مصنوعی: آسمان به دشمن او چه هدیهای میدهد؟ دیو چه زینتی را به حوری میدهد؟
هوش مصنوعی: مدبر به دنیا آمد و دشمنش را به عنوان کسی که باید در برابرش قرار گیرد، معرفی کرد و گفت که به خاطر خود چنین عنوانی را برای دوستش به کار برد.
هوش مصنوعی: نه دمنه مانند شیر است و نه در میان آن نامی مانند سنبله وجود دارد؛ هر چند نامهای بیفایدهای هستند که مانند کانا به زمین میافتند.
هوش مصنوعی: او با نیرومندی و شجاعت، دشمنان را مثل اژدها یکی پس از دیگری از پای در میآورد و سرزمین روس را با قدرت و پیروزی فتح میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر نام شاه و نیز نام دشمن او، آسمان بر تقدیر و سرنوشت، نشانههای پیچیده و سختی را به ثبت رساند.
هوش مصنوعی: از آن نام نیک، مسعود به سرنوشتش توجه میکند و از آن نام بد، دلش به درد میآید و ناراحت میشود.
هوش مصنوعی: هر کودک یا نوجوانی به آسانی و بدون تلاش زیاد نمیتواند به موفقیتهای بزرگ دست یابد؛ مانند داستان سفندیار که برای رسیدن به مقام و شهرت، چالشهای زیادی را باید پشت سر بگذارد.
هوش مصنوعی: ای شاه، الگوی سخنرانی و بیان قدرت به نام توست و نام این کشور و سلطنت به همین نام است که باعث رستاخیز و پیشرفت نوین این دولت شده است.
هوش مصنوعی: نام بزرگ به مانند ستارهای درخشان است، زیرا وقتی زمان، نامها را به قرعه میاندازد، هر کس که شایسته باشد، برگزیده میشود.
هوش مصنوعی: دست تو مانند خورشید است و نوشتهات مانند خط استوایی است که ظلمات کفر و شرک را کنار میزند و آن را از میان برمیدارد.
هوش مصنوعی: بله، با قدرت و تأثیری که دارد، مانند نایی جادویی، میتواند از دنیای تاریک و خطرناک عبور کند و معجزهای بزرگ را به وقوع بگذارد.
هوش مصنوعی: گفتم که خورشید تو نسبت به من ارزشمندی، اما قسمت تو به اشتباه بر دل آگاهان تاثیر گذاشت.
هوش مصنوعی: آفتاب خود از روی دلسوزی و درخواست، در برابر بخشندگی تو خجالت میکشد و چون برای درخواست به تو نزدیک میشود، به خاطر شرم خود میلرزد و سرش را پایین میاندازد.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق به میهمانی تو، بیوقفه در معرض درد و رنج قرار میگیرم و این دل عذابکشیدهام را به آتش دوزخی دچار کردهام.
هوش مصنوعی: اگر چشمم به چشمهٔ زندگی نگاه کند، همچون سبز و شکوفا میشود و به محفل اعلی نظر میافکند.
هوش مصنوعی: من مانند ماهی قنات هستم، و اگر خورشید نورش را بر من افکند، این برای من طبیعی و پذیرفتنی است.
هوش مصنوعی: صورت آزم به مانند زعفران زرد است و خوش سلیقه بودن خاطرم همانند زعفرانی است که رنگش را به حلوا میپاشد.
هوش مصنوعی: آزادی کسی که اهل بندگی نیست، به سادگی ممکن میشود، مانند دیوی که خوشبختی و نعمتهای دنیا را نابود میکند.
هوش مصنوعی: کسی برای تو خدمت نمیکند و در سال قحطی، هیچکس نمیتواند از حلقوم دیگران لقمهای حلوا به تو بدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که ملل غیرعربی به دست ترکان مغلوب میشوند، انسانهای عاقل نباید به آرزوهای خود پرداخته و از آن بساط برچینند.
هوش مصنوعی: اگر بدن انسان از آنها (دوست و دشمن) چیزی بخواهد، محبت و عشق شاه بر آتش و غم غلبه میکند.
هوش مصنوعی: اگر زال (پدر رستم) با وجود داشتن موی سپید و سن و سال بالا، خواهان شوق و آرزویی پرشور باشد، ولی در برابر زاغ (پرندهای سیاه و بینوا) عشق و محبت را از دست ندهد، نشاندهنده آن است که احساسات والای انسانیاش نمیتواند به سادگی تحت تأثیر ظواهر و شرایط نادان بگیرد.
هوش مصنوعی: یعقوب نیز مانند یک نابینا به حقیقت مینگریست. اگر مهر و محبت یوسف به یهودا افکنده میشد، او هم درک میکرد.
هوش مصنوعی: بهرام به راه خود نمینگرد و توجهی به مسیرش ندارد، همانطور که وقتی به سفره و مهمانی نگاه میکند، هیچ توجهی به زحمت سقا نمیکند و او را نادیده میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی هدف و مقصود از سفر به بیابان، رسیدن به کعبه و حرم الهی باشد، دل به دیدن زیباییها و تجلیات الهی پر میکشد و از دنیا و زینتهای آن غافل میشود.
هوش مصنوعی: کسی که در بهشت به درخت طوبی و باغهای زیبا دست پیدا کرده، بسیار خوشبخت و شایسته است که نگاهش به سوی آن زیباییها میافتد.
هوش مصنوعی: این شعر هر کسی را که بشنود، باعث خواهد شد که شاعران زمانهاش به خاطر استعداد و هنرش حسرت بخورند و خود را حقیر احساس کنند.
هوش مصنوعی: آیا شخصی هست که این شعر شیرین و تاثیرگذار را بشنود و به دیگران بیفهماند که چه ذوق و حسی در آن نهفته است؟
هوش مصنوعی: مدتی بمان تا ماه نو به وضوح از سمت شرق ظاهر شود و صبحگاهان نور خود را از سمت غرب پخش کند.
هوش مصنوعی: ای باد، تو همیشه مایه خوشبختی باش و با خود خوشبختی را به همراه بیاور، که جان سعد با نامهای زیبا و دلکش خود، خوشبختی را به جهانیان عرضه کرده است.
هوش مصنوعی: سرنوشت تو در انتظار بیداری است تا در سایهای از آرامش، در برابر خطرات و مشکلات، خود را نمایان کند و امید را بگستراند.
هوش مصنوعی: شما در سلامت و شادی هستید تا زمانی که بیماریهای غم و حسد بر زندگیتان سایه نیندازد.
هوش مصنوعی: عدل تو به قدری زیبا و برجسته است که هر روز به مانند لباس نو و تازهای بر آستین پادشاه در میآید.
هوش مصنوعی: دشمنان همواره در تسلط خشم تو هستند تا زمانی که خشم پروردگار بزرگشان را به زانو درآورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گردون نقاب صبح به عمدا برافکند
راز دل زمانه به صحرا برافکند
مستان صبح چهره مطرا به میکنند
کاین پیر طیلسان مطرا برافکند
جنبید شیب مقرعهٔ صبح دم کنون
[...]
بی صرفه در تنور کن آن زرِّ صرف را
کو شعلها بصرفه و عوّا برافکند
طاوس بین که زاغ خورد و آنگه از گلو
گاو رس ریزهایِ منقّی برافکند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.