ای دل، به سرِ مویی، آزاد نخواهی شد.
مویی شُدیَ انْدَر غَم، هم، شاد نخواهی شد.
در عافیت آبادت از رخنه درآمد غم،
پس رخنه چنان گشتی کآباد نخواهی شد.
پولاد بسی دیدم، کو آب شُدَ ازْ آتش،
تو آب شدی، زین پس پولاد نخواهی شد.
ای غمزدهیِ خاکی —کز آتشِ غم جوشی—
آبی —که جز از آتش— بر باد نخواهی شد.
تا داد همی جوئی، رنجورتری. مانا!
کز خود شوی آسوده، از داد نخواهی شد.
تا چند کنی کوهی، کو را نَبُوَد گوهر؟
در کندن کوه، آخر، فرهاد نخواهی شد.
میدانِ مَلامت را، گر گوی شدی، شاید؛
کایوانِ سلامت را، بنیاد نخواهی شد.
از مادرِ غم زادی، آلودهیِ خون، چون گل؛
با هیچ طَرَب، چون مُل، همزاد نخواهی شد.
از ریزشِ اشکِ خون، کوفه شدی از طوفان؛
روزی ز دلافروزی، بغداد نخواهی شد.
خواهی، دَمِ شاهی زَن، خواهی دَمِ درویشی؛
کز غم، به همه حالی، آزاد نخواهی شد.
خاقانی اگر، عهدی، یاد تو کند عالم،
تو، عهدِ کریمانی، کز یاد نخواهی شد!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معضلات و غمهایی که انسان با آنها روبروست میپردازد. او به خواننده میگوید که با وجود تمام تلاشها و تغییرات، انسان به راحتی نمیتواند از غمها و مشکلات رهایی یابد. همچنین به این نکته اشاره میکند که حتی در مواقع عافیت و آرامش نیز غمها به زندگی وارد میشوند و انسان را تحت تاثیر قرار میدهند. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که رهایی از درد و رنج ممکن نیست و انسان با تمام تلاشهایش به تنهایی نمیتواند بر این مشکلات فائق آید. در کل، شعر به نوعی بیانگر ناامیدی و گرفتاریهای دنیوی است.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر به اندازه یک موی نازک هم آزاد نباشی، هرگز نمیتوانی رنج و غم را پشت سر گذاشته و شاد و خوشحال شوی.
هوش مصنوعی: در آرامش و خوشی تو، غم به ناگهانی وارد شد و به حدی در دل و جانت نفوذ کرد که دیگر هیچ وقت نمیتوانی به آن آرامش و آبادانی بازگردی.
هوش مصنوعی: من دیدهام که آهن بسیاری در اثر آتش به آب تبدیل شده است، حالا تو هم تبدیل به آب شدهای و بعد از این دیگر نمیتوانی به حالت اولیهات برگردی.
هوش مصنوعی: ای دلمرده از عالم خاکی، تو که از غم همچون آتش میجوشی، نمیتوانی جز از آتش چیزی دیگر را تجربه کنی، و در نهایت هیچ چیز جز آن آتش به باد نخواهی رفت.
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر به دنبال حق و حقوق خود باشی، بیشتر دچار زحمت و مشکل خواهی شد. پس به آرامش درون خود برس و بدان که با تلاش در جهت احقاق حقوق، از ناامنی و فشار روانی رهایی پیدا نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی تلاش کنی و کوهها را بکنید، در حالی که هیچ چیزی به دست نخواهی آورد؟ در تلاش برای شکست دادن سختیها، در نهایت به جایی نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: اگر در برابر انتقادها و سرزنشها قرار گرفتی، شاید بتوانی از آن عبور کنی؛ ولی اگر به دنبال آرامش و سلامتی هستی، نباید ریشه و اساس آن را فراموش کنی.
هوش مصنوعی: از دل غم، موجودی به دنیا آمد که مانند گلی است که در خون غرق شده؛ هرگز نخواهی توانست با هیچ شادی و سروری، با آن همزاد شوی.
هوش مصنوعی: از شدت اندوه و گریه، وضعیت دیار کوفه به هم ریخته است؛ اما روزی از عشق و شادابی، بغداد به این حال نخواهد افتاد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی، میتوانی در کنار پادشاه باشی و اگر بخواهی، میتوانی در کنار درویش. اما در هر حال، از غم و درد نمیتوانی آزاد شوی.
هوش مصنوعی: اگر خاقانی زمانی به یاد تو بیفتد، دنیا هم به یاد تو خواهد بود، چرا که تو پیمان و عهدی داری که به هیچوجه فراموش نخواهی شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.