زین سان که آن پیمانگسل، آغاز دستان میکند
آخر به خون دوستان، آلوده دستان میکند
هی خم به گیسو میدهد، هی چین به ابرو مینهد
هی دل به یغما میبرد، هی غارت جان میکند
از چین زلف چون زره، آن دم که بگشاید گره
شکل هزاران دایره، بر مه نمایان میکند
از نیروی سرپنجهاش، دلها سراسر رنجهاش
ویژه دلم، کآشفتهاش از زلف پیچان میکند
با آن که دل شد زآن او، سر سود بر فرمان او
با وی کند مژگان او، کاری که پیکان میکند
وه کز غرور دلبری وز غایت افسونگری
سرداری و سرلشکری با زلف و مژگان میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.