گر آن دو زلف عنبرین به رخ شود نقاب تو
کنند تیرگون همی جهان بر آفتاب تو
به روزگار دوریت، چه پرتوم ز مهر و مه
بگو صبا برافکند، ز ماه رخ نقاب تو
رکاب را چه می کنی، دو پای تو دو چشم من
که در عقیق پرورم، دو حلقه رکاب تو
شراب لعل جام را، از آن به خاک ریختی
که قطره ای ز خون من چکیده در شراب تو
من از جگر دهم تو را تو از لبان دهی به من
لبان تو، شراب من، جگر مرا کباب تو
خراب از تو شد دلم، که یافت گنج معرفت
که معرفت در آن دلی، بود که شد خراب تو
وجود من همه تویی، چه پرسی و چه گویمت
جواب تو، سؤال من، سؤال من جواب تو
وجود افسرت بود، خیالی، آن هم از عدم
به روزگار خود شبی، درآید ار به خواب تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.