کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۲۹ یار آمد دوش و کردمش مهمانی هر چش گفتم نکرد نافرمانی می خورد و بخفت مست و در دربستم وانگه با او چه کرده باشم دانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی در شب مهمانی یاری را میبیند و با او خوش میگذرد. هرچه از او خواسته، او نافرمانی نکرده و اطاعت کرده است. در نهایت، او مست میشود و به خواب میرود، و سوالی باقی میماند دربارهی اینکه با او چه کرده است.
هوش مصنوعی: دیروز عزیزم به مهمانی من آمد و هر درخواست یا خواهشی که از او داشتم، بیمعطلی و با کمال میل پذیرفت.
هوش مصنوعی: مست هست و خوابش برده است و من هم در را به روی او بستم. حالا میدانی با او چه کردهام؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هستی که عیان نیست روان در شانی
در شان دگر جلوه کند هر آنی
این نکته بجو ز کل یوم فی شان
گر بایدت از کلام حق برهانی
ای دوست مرا دید همی نتوانی
بیهوده چرا روی ز من گردانی
بی جرم و جنایتی که از من دانی
چون پیر خر از نیش، ز من ترسانی
اقبال براندت که حکمت خوانی
ور نام طلب کنی ز نان در مانی
بردار مرا ز خاک اگر بتوانی
تا پیش تو بر خاک نهم پیشانی
ای آنکه بروی قبله خوبانی
دل را دل و تن را تن و جان را جانی
گفتم بدلت خریدم از نادانی
اکنون که پدید است بجان ارزانی
شوخی صنمی خوشی کشی خندانی
طوطی سخنی و عندلیب الحانی
چون برده دلم به لابه و دستانی
لابد پس دل روم چو سرگردانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.