کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۰ گر چاشنی غمش بیابی یک دم هرگز نخوری تو از پی شادی غم شادی غم اوست خود ولیکن چه کنم ؟ چون تو غم و شادی نشناسی از هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر میگوید اگر لحظهای طعم غم را بچشید، هرگز در پی شادی نخواهید رفت. او به این نکته اشاره میکند که شادی و غم در واقع در هم تنیدهاند، اما مشکل اینجاست که انسانها نمیتوانند این دو را از یکدیگر تمییز دهند.
هوش مصنوعی: اگر لحظهای به غم او پی ببری، هرگز به دنبال شادی نخواهی رفت.
هوش مصنوعی: غم او همان شادی من است، اما چه کنم؟ چون تو نمیدانی و فرق بین غم و شادی را نمیفهمی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واجب نبود به کس بر، افضال و کرم
واجب باشد هر آینه شکر نعم
تقصیر نکرد خواجه در ناواجب
من در واجب چگونه تقصیر کنم؟
گفتم صنما پیشۀ تو ؟ گفت : ستم
گفتم نگری به غَمگِنان ؟ گفتا : کم
گفتم که به زر بوسه دهی ؟ گفت : دهم
گفتم به جز از بوسه دهی ؟ گفت : نعم
بر لوح عدم لوایح نور قدم
لایح گردید و نه درین سر محرم
حق را مشمر جدا ز عالم زیراک
عالم در حق حقست و حق در عالم
جانی دارم به عشق تو کرده رقم
خواهیش به شادی کش خواهیش به غم
با زور تو ، ای عالم احسان و کرم
بر رای تو موقوف شود شغل عجم
آن کس که کنون جست ز رای تو درم
در قبضۀ تدبیر تو بندد عالم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.