صدرا روا مدار ز انعام خود مرا
مرحوم مانده دایم و آنرا بهانه هیچ
هر روز بامداد نهم رخ به درگهت
یک دل پر از امید وپس آنگه شبانه هیچ
چندین هزار تیر معانی ز شست طبع
کردم گشاد و نامداز آن بر نشانه هیچ
پنجاه سال خدمت این خانه کرده ام
و امروز نیست همره من جز فسانه هیچ
گر مستحقّ هیچ نیم من و آفتاب چرخ
پس نیست مستحّق عطا در زمانه هیچ
از طالعست این که من و آفتاب چرخ
مشهور عالمیم و براین آستانه هیچ
زانم همی دهی که ترا در خزانه نیست
یعنی کریم را نبود در خزانه هیچ
لایق بود ز نعمت تو هر که درجهان
اندر میان نعمت و من بر کرانه هیچ
بر منهج امید من از وعده های تو
دامیست بس شگرف و در آن دام دانه هیچ
در رستۀ قبول تو بازار من قویست
لیکن چه حاصلست چو نارم به خانه هیچ؟
شد چون دهان دلبر من وعده های تو
سرچشمۀ حیات و خود اندر میانه هیچ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ناامیدی و حسرت خود اشاره میکند. او از خداوند میخواهد که به او توجه کند و در عوض، احساس میکند که در طول سالها هیچ پاداشی دریافت نکرده است. او هر روز به درگاه خداوند میرود و دل پر از امید دارد، اما در نهایت امیدش به ناامیدی میانجامد. با وجود اینکه سالها خدمت کرده، میبیند که هیچ دستاوردی ندارد و این عذاب وجدان او را آزار میدهد. شاعر به این نکته اشاره میکند که اگر مستحق پاداش نیست، پس دیگران نیز نباید پاداشی دریافت کنند. در نهایت، او به وعدههای الهی که هیچگاه برآورده نشدهاند، اشاره میکند و به نوعی در بنبست امید و ناامیدی قرار دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که شخص از دیگران نمیخواهد که به خاطر او نیکوکاری و بخشش کنند، زیرا او ترجیح میدهد که همواره در یاد و خاطر دیگران باقی بماند و نیازی به بهانهجویی برای دریافت کمک نداشته باشد. در واقع، او خواهان این است که به طور مستقل و بدون نیاز به انعام یا بخشش، در جامعه زندگی کند.
هوش مصنوعی: هر روز صبح، با امیدی پر از عشق به سوی تو میآیم و سپس در شب هیچ چیز از آن امید باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: من معانی زیادی را با دقت و عاطفه خلق کردم، اما هیچ یک از آنها نتوانستهاند به هدف و نشانههای دلخواه برسند.
هوش مصنوعی: من پنجاه سال در این خانه خدمت کردهام و امروز جز قصه و یادگار چیزی همراه ندارم.
هوش مصنوعی: اگر من لیاقت هیچ چیزی را نداشته باشم و مثل آفتاب در آسمان بیارزش باشم، پس در این دنیا هیچکس شایستهی دریافت هدیهای نیست.
هوش مصنوعی: این اتفاق به خاطر سرنوشت ماست که من و آفتاب، دو موجود معروف و شناختهشده در جهان هستیم، اما در برابر این درگاه، هیچ ارزش و اهمیتی نداریم.
هوش مصنوعی: من میدانم که تو به من میدهی، اما در خزانهات چیزی وجود ندارد، یعنی شخصی که بخشنده است، هیچ چیز در خزانهاش ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در این جهان به نعمتها و خوشیها دست یافته، سزاوار عنایت و بخشش تو است، و من در کنار این همه نعمت، هیچ چیز ندارم.
هوش مصنوعی: امید من بر اساس وعدههای تو، به دام بزرگی تبدیل شده است، اما در این دام هیچ ثمری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در مسیر پذیرش تو، موقعیت من خوب است، اما چه فایده دارد وقتی که در خانه تنهایی و دلخوری دارم؟
هوش مصنوعی: وقتی که لبان معشوق من به وعدههای تو باز شود، آن وعدهها همچون منبع حیات خواهد بود و در عین حال، خودت چیزی در میان آنها نخواهی داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.