گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

جهان فضل و فضایل امام ربّانی

که قایمست بتو قوّت مسلمانی

شهاب چرخ شریعت که گشت خاکستر

ز تاب نور ضمیرت نفوس شیطانی

برای تحفۀ جان می برند دست بدست

جواهر سخنت سالکان روحانی

چو در معالم قدست مسرح نظرت

کی التفات نمایی به عالم فانی؟

چو نیک در نگری کمترینه خاشاکیست

به چشم همّت تو کاینات جسمانی

بلای عالم و شوق من و فضایل تو

بیان پذیر نیاید به نطق انسانی

بسنده ناید باران اشکهای مرا

اگر ز صبر بدوزم هزار بارانی

مرا و شهر مرا پشت پا زدی و شد ی

فرو گذاشته دیوانه را به ویرانی

بپّر علم و عمل می پری بتو نرسد

کسی که هست اسیر قیود نفسانی

مرا که پای ندارم تو دست گیر ارنی

تو خود به پرّ فرشته پری بآسانی

مرا ز دوری جانست این همه غم دل

وگرنه تو بهمه حال مونس جانی

ز لوح سینةۀ من ایت خلوص و دعا

اگر چه می ننویسم چو آب می خوانی

از آنچه بی تو برین جان خسته می گذرد

چگویم و چه نویسم؟ تو خود نکودانی

به التماس چه زحمت نمایمت؟ که تو خود

ز من دریغ نداری هر آنچه بتوانی

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]