مرا چه حاصل ازین خواجگان بی حاصل
که هیچ کار مرا انتظام می ندهند
نه از دیانت و تقوی شراب می نخورند
که یکدگر را از بخل جام می ندهند
ندانم از کرم آخر چه در وجود آمد
که هیچگونه به دستش زمام می ندهند
جواب قصّة ارباب حاجت از امساک
بجز بواسطة ده پیام می ندهند
شگفت نیست که ندهند تیز در قولنج
که عطسه نیز به وقت زکام می ندهند
چو حنظلست درونشان به شخم آکنده
و لیک هیچ دسومت به کام می ندهند
بهای شعر، اگر نیست جز که سحر حلال
ز مال خویش پشیزی حرام می ندهند
ز ننگ اگر نبرم نامشان سزد کین قوم
ز بخل هر چه توان برد نام می ندهند
دروغ گفتم و انصای راست باید گفت
که هیچ می ندهندم، چرام می ندهند؟
چه چشم دارم ازین منعمان که شاعر را
به صد شفیع جواب سلام می ندهند
کجا روم؟ چه کنم من؟ ز باد شاید زیست؟
که قوت روز بروزم تمام می ندهند
ز کوة می ندهند و کرم نمی ورزند
کتاب می نخرند و اوام می ندهند
پناه سوی قناعت همی برم زین قوم
که اهل خانة خود را اطعام می ندهند
دلا بحکم ضرورت بساز با اینها
چو هیچ جای نشان کرام می ندهند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نارضایتی و ناامیدی خود از مردم و خواجگان اشاره میکند. او احساس میکند که این افراد هیچ کمکی به او نمیکنند و در عوض با بخل و خودخواهی برخورد میکنند. شاعر به عدم دیانت و تقوای آنها انتقاد میکند و میگوید که حتی در امور عادی زندگی نیز به دیگران کمک نمیکنند. از بخلشان و عدم توجه به دیگران گلایه دارد و میگوید که نام آنها را نمیبرد تا به ننگ خود دامن نزند. او در پایان به قناعت پناه میبرد و تلاش میکند با این وضعیت کنار بیاید، چراکه از این قوم هیچ امیدی به کرم و لطف ندارد.
هوش مصنوعی: من از این مردان بیفایده چه سودی میبرم، چون هیچیک قادر نیستند کارهایم را سر و سامان دهند.
هوش مصنوعی: نه به خاطر دیانت و پرهیزکاری، شراب مینوشند، بلکه به دلیل ترس از یکدیگر، از به اشتراک گذاشتن جام پرهیز میکنند.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه چیزی در وجود اوست که هیچکس به او اجازه کنترل و مدیریت نمیدهد.
هوش مصنوعی: جواب درخواستهای افراد نیازمند، بدون واسطه و از طریق خودشان ارسال نمیشود و باید حتماً از طریق شخص دیگری به آنان برسد.
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر کسی در زمان درد و ناراحتی کاری نکند، چون حتی در زمان سرماخوردگی هم مردم به راحتی عطسه نمیکنند.
هوش مصنوعی: مانند میوه تلخ و بدمزهای هستند که درونشان از خاک و شخم پر شده است، اما هیچکدام از آنها سودی به تو نمیرسانند و نمیتوانند تو را سیر کنند.
هوش مصنوعی: بهای شعر زمانی ارزش دارد که سحر و جادو هزینه آن نباشد و فرد حتی یک قران نیز از داراییاش برای آن خرج نکند.
هوش مصنوعی: اگر از شرم نام آنها را نبرم جایز است، زیرا این گروه به خاطر بخلی که دارند، هر چه در توان دارند را از نام بردن دریغ میکنند.
هوش مصنوعی: من دروغ گفتم و باید حقیقت را بگویم که هیچ چیز به من نمیدهند. چرا به من نمیدهند؟
هوش مصنوعی: چه امیدی میتوان به این منعمان داشت که شاعر را به هزار دلیل و بهانه، حتی جواب سلامی هم نمیدهند.
هوش مصنوعی: کجا بروم و چه کار کنم؟ شاید زندگی من به خاطر باد باشد؟ زیرا انرژی و توان لازم برای گذراندن روزم را ندارم.
هوش مصنوعی: خداوند از کوه به ما نعمتی نمیدهد و هیچ کمکی هم نمیکند، مردم کتاب نمیخرند و از دستورات و قواعد هم پیروی نمیکنند.
هوش مصنوعی: من از این مردم که حتی به خانواده خود غذا نمیدهند، به قناعت پناه میبرم.
هوش مصنوعی: ای دل، بنا بر ضرورت و شرایط، با این افراد سازگار باش، زیرا در هیچ جا نشانی از بزرگی و احترام به تو نمیدهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.