رمضانست همین دهن دربند
در دوزخ به خویشتن در بند
بهر دفع زبانی دوزخ
این زبان دروغ زن در بند
روزکی چند با خدا پرداز
در دکّان اهر من در بند
جز به ذکر و دعا دهن مگشای
ورنه هرزه مدارتن در بند
نبود آدمی، ستور بود
که کند رایضش دهن در بند
روزه دار آن بود که شرع کند
حسّ و وهم و خیالش اندر بند
رسنی محکمست قرآنت
خویشتن رابدان رسن در بند
بوی مشکت گر آرزوست نخست
به هوا راه دم زدن در بند
چون رسد کاروان غیبت و فحش
در دروازۀ سخن در بند
پس بخار دهان بجای بخور
بگریبان پیرهن در بند
این بجا آر، ور چنین نبود
از نصیحت زبان من در بند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.