گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

بازم لباس صبر به صد پاره کرده‌ای

بازم ز کوی عافیت آواره کرده‌ای

ترسم خجل شوی اگرت آورم بروی

آن جورها که بر من بیچاره کرده‌ای

هرچ آسمان به خنجر مرّیخ می‌کند

تو در زمین به غمزهٔ خونخواره کرده‌ای

خود با دل تو لابۀ ما سودمند نیست

گویی به رغم ما دلی از خاره کرده‌ای

گویند رستخیز به هم برزند جهان

این بازیی ات خود که تو صدباره کرده‌ای

کو داد و داوری؟ که کنم بر تو من درست

تا بی‌سبب چرا دل من پاره کرده‌ای

گفتی که رایگان غم من می‌خوری نه بس

الحق تو این شگرفی همواره کرده‌ای

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode