گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

نخستم دل بدام اندر کشیدی

پس آنگاهم قلم بر سر کشیدی

به دست عشق رخت صبر من پاک

ز کوی عافیت بر در کشیدی

چو گفتم یک نظر در کار من کن

ز غمزه در رخم خنجر کشیدی

به قصد جان چون من ناتوانی

ز روم و هند و چین لشکر کشیدی

ز اشک اهل من بر چهرۀ زرد

معصفر بر کنار زر کشیدی

چو بُد در دفتر عشّاق نامم

به یک ره خط بر آن دفتر کشیدی

دل مسکین به زنهار تو آمد

شدی زنجیر زلفش در کشیدی

پراکنده همه غم‌های عالم

ز بهر من به یکدیگر کشیدی

اگرچه آستین بر من فشاندی

وگرچه دامن از من در کشیدی

نخواهد شد ز یارم آنکه با من

شبی تا صبحدم ساغر کشیدی

ترا من چون کله بر سر نشاندم

مرا تو چون قبا در بر کشیدی

 
 
 
خاقانی

خطی بر سوسن از عنبر کشیدی

سر خورشید در چنبر کشیدی

همه خط‌های خوبان جهان را

به خط خود قلم بر سر کشیدی

کنار نسترن پر سبزه کردی

[...]

نظامی

چو شب روی از ولایت در کشیدی

سپاه روز رایت بر کشیدی

کمال‌الدین اسماعیل

خطی بر سوسن از عنبر کشیدی

سر خورشید در چنبر کشیدی

همه خطهای خوبان جهانرا

بخطّ خود قلم بر سر کشیدی

شکستی پشت سنبل را بدین خط

[...]

اوحدی

به حیلت‌ها به دامم در کشیدی

چو پایم بسته دیدی سر کشیدی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه