ای آفتاب ملک که تا دامن ابد
بر تو مباد دست ، کسوف و زوال را
فرزانه قطب دین که ببوسند خاک تو
خورشید و مه زیادتِ حسن و جمال را
ز انجا که جلوه گاه عروسان طبع تست
بربسته اند منظر وهم و خیال را
لرزان چو شاخ بید برآرد سر از زمین
گر هیبتت مثال دهد پور زال را
خورشید افتتاح بخاک درت کند
هرروز بامداد نکوییّ فال را
زوبین آب داده کند دست هیبتت
در حلق دشمنان تو آب زلال را
برگردنش شکفته شود شاخ ارغوان
از تیغ تو چو سبزه دمد بدسگال را
بر پای اسبت ار بمثل دست یافتی
بر آفتاب فخر رسیدی هلال را
سرتاسر وجود به یک ره فرو گرفت
سیمرغ همّتت چو بگسترد بال را
باشد همیشه کوفته و زرد روی زر
از بس که خوار دارد جود تو مال را
همچون کشف به سینه سر اندر کشد اجل
آنجا که نیزهٔ تو بر افراخت یال را
شد رنگ روی خصم شکسته ز گرز تو
آن بد که بشکنند سرش روی مال را
می جست چرخ پایۀ قدر تو، عقل گفت
اولیتر آن بود که نجویی محال را
جز خون خویشتن نخورد بدسگال تو
گر زانک می بجوید چیزی حلال را
دست گهرفشان تو گویی که در ازل
شد آفریده بخشش و جود و نوال را
فرسنگهای دور پذیره همی شوند
عفوت گناه را و سخایت سؤال را
بیمار کرد غیرت لطفت نسیم را
خوش بوی کرد نفحۀ خلقت شمال را
بس شاخ دولتا که برآرد فلک ز بیخ
تا برکشد زمانه چو تو یک نهال را
تا روی من بخاک درت یافت اتّصال
تاریخ عمر کرده ام این اتّصال را
در عرصۀ ثنای تو کانرا کرانه نیست
گرچه فراخ یافت دعاگو مجال را
تخفیف را نمود برین گونه اختصار
تاره بخاطر تو نباشد ملال را
دست سخن ز دامن مدح تو کوتهست
خیره چرا دراز کنم قیل و قال را ؟
در حضرت تو عرض سخن ریزه کرده ام
نز روی اعتداد ولی امتثال را
عین الرّضای لطف تو می باید این زمان
هم این نوشته راوهم این حسب حال را
تا دامن قیامت ازین دولت و شکوه
مصروف دار یا رب عین الکمال را
عکسی ز فر پرتو سرسبزی تو باد
سرسبزی که هست قرین ماه و سال را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف و ستایش شخصیت برجستهای پرداخته که نماد قدرت، جود و کرامت است. شاعری از ویژگیهای مثبت و زیباییهای او صحبت میکند، به طوری که او را با آفتاب مقایسه میکند و میگوید که هیچ کس نمیتواند مانع نور او شود. همچنین، شاعر از تأثیرات خیرخواهانه و بخشش او بر دیگران سخن میگوید و این که دشمنان او از ترس و هیبتش به لرزه درمیآیند. او از ارزش والای این شخصیت در تاریخ و اثرات مثبتی که بر روی مردم و جامعه دارد، میگوید و دعا میکند که وجودش همیشه برکت بخش باشد. در نهایت، شاعر احساس خود را از پیوند عمیقش با این شخصیت و تأثیر او بر زندگیاش بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای آفتاب پادشاهی که هیچ کس نمیتواند به تو آسیب برساند یا تو را کاهش دهد، نه کسوف و نه زوال.
هوش مصنوعی: فرزانه و شیخ بزرگ دین که مردم او را احترام میگذارند و خاک پایش را میبوسند، از زیباییهای طبیعی مانند خورشید و ماه هم فراتر است و حسن و زیباییاش بیشتر از آنهاست.
هوش مصنوعی: از آنجایی که زیبایی و جلوهگری خویشتن در وجود تو نمایان است، دنیا و خیال را از آنچه هست، دور کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو به من نگاهی بیندازند، مانند شاخ بید که از زمین سر بیرون میآورد، لرزان و آشفته میشوم. تو آنچنان هیبتی داری که حتی زال، پدر رستم، هم نسبت به تو احساس کوچکی میکند.
هوش مصنوعی: هر روز صبح، خورشید بر در خانهات آغاز و روشنایی را میتاباند، و همچنین نشانههای نیکویی را برای تو به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: تیر تو با قدرت و هیبتی که دارد، مانند آبی زلال بر حلقه دشمنان مینشیند و آنها را مجروح میکند.
هوش مصنوعی: اگر بر گردن او شاخ ارغوان شکفته شود، این زیبایی به خاطر محبت و عشق تو است، مثل اینکه سبزهها در بهار شکوفا میشوند و برای خوش آمدگویی به تو زنده و شاداب میگردند.
هوش مصنوعی: اگر بر روی اسب خود به مانند دستت مهارت داشتی، در زیر آفتاب به مانند هلال ماه به فخر و افتخار میرسی.
هوش مصنوعی: تمام وجودت را به یک مسیر معطوف کن؛ مانند سیمرغ که وقتی بالهایش را میگشاید، به عظمت و گستردگی دست مییابد.
هوش مصنوعی: همیشه مال و ثروت به خاطر دست generosity تو کمارزش و بیمقدار به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: مرگ همچون ضربهای ناگهانی به قلب میزند، زمانی که تیر تو به سوی هدف بلند شده است.
هوش مصنوعی: رنگ صورت دشمن به خاطر ضربههای تو تغییر کرده است. بد نیست که سرش را بشکنند، چون او به ثروت دیگران چشم دوخته است.
هوش مصنوعی: چرخ زمان در پی آن بود که قدر و منزلت تو را بیابد، اما عقل به او گفت که بهتر است به دنبال چیزهایی نرود که غیرممکن است.
هوش مصنوعی: تنها خونی که از خودت ریخته میشود، بخور؛ زیرا تو اگر دنبال چیزی حلال هستی، نباید از بدی دیگران تغذیه کنی.
هوش مصنوعی: دست بخشنده و سخاوتمند تو چنان به نظر میرسد که گویی در آغاز خلقت، برای بخشش و کرم و نعمت دادن خلق شده است.
هوش مصنوعی: گناهان انسان مانند فاصلههای دور به آرامی از میان میروند و سوالات در مورد بخشش و رحمت نیز به آسانی مطرح میشوند.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو به حدی قوی است که به روح و جان دیگران هم آسیب میزند. نسیم خوشبو به خاطر لطافت تو، آغوشش را به روی همه گشوده و بوی خوشی را در فضا منتشر کرده است. همچنین، نسیم شمال نیز به خاطر جاذبه و زیبایی آفرینش، تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: بسیاری از درختان بزرگ و سرسبز وجود دارند که آسمان از ریشههایشان میروید تا زمانه بتواند یک نهال کوچک مانند تو را به اوج برساند.
هوش مصنوعی: من عمرم را صرف رسیدن به درگاه تو کردهام، همانگونه که وجود من به خاک در تو پیوند خورده است.
هوش مصنوعی: در ستایش تو، هیچ حد و مرزی وجود ندارد؛ هرچند که فضای دعا کردن نیز گسترده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به خاطر تو و به دلایل خاصی، فشردگی و کوتاهی در بیان احساسات و مشکلات را نشان میدهد تا هیچ کس احساس ناامیدی نکند.
هوش مصنوعی: دستم به مدح و ستایش تو نمیرسد، پس چرا باید وقت خود را صرف حرفهای بیهوده و بحثهای بیپایه کنم؟
هوش مصنوعی: در حضور شما صحبتهایی کردهام که به منزله احترام و ادب بوده است، نه از روی تکبر، بلکه به خاطر اطاعت و پیروی از شما.
هوش مصنوعی: در این زمان، باید این نوشته و این حال و روز را به خاطر لطف و رضایت تو بنویسم.
هوش مصنوعی: خداوندا، تا زمانی که این دولت و عظمت برقرار است، دامن قیامت را از آن دور نگهدار و کمال را به چشم ما نشان بده.
هوش مصنوعی: عکسی از زیبایی و طراوت تو وجود دارد، زیباییای که همیشه همسفر ماه و سال بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیغ زبان لاف نباشد کمال را
ماه تمام زشت نماید هلال را
دود از نهاد آتش دوزخ برآورد
بیرون اگر دهم عرق انفعال را
گل دیده ور ز شبنم روشن گهر شود
[...]
رنگین کنی زخون جگر گر خیال را
شاید که دلنشین شود اهل کمال را
در پیش قامت تو چو بید موله است
سر بر زمین ز بار خجالت نهال را
مایل به ابروی تو دم حیرتم که هست
[...]
بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را
چینی سلامکرد به یک مو سفال را
عالم ز دستگاه بقا طعمهٔ فناست
چون شمع، ریشه میخورد اینجا نهال را
پرگشتن و تهیشدن از خوابش عالمیاست
[...]
گشته ست صفحه، دامن دشت ختن حزین
نازم خرام کبک همایون مثال را
در حکم ماست ملک سلیمانی سخن
گوییم شکر سلطنت بی زوال را
نیروی کلک ماست که بالیده از غرور
[...]
در فصل غیر یافته ام من وصال را
یارب مباد فاصله این اتصال را
در خلوتی که بار نداری تو هم در او
اول ببند با مژه راه خیال را
منمای چین جبهه به روی چو آفتاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.