گنجور

 
کلیم

دائم گله چرخ دلا ورد زبان چیست؟

گر ناوک خاری رسدت جرم کمان چیست؟

بی‌باکی آن غمزهٔ خون‌ریز از آن است

کز تیر نپرسند که تقصیر کمان چیست؟

گر خاک‌نشینان فلک‌سیر نباشند

بر چرخ پس این جادهٔ کاهکشان چیست؟

از خویش جهان را ز غم خویش نهان کن

کآگه نشود لب که ترا ورد زبان چیست؟

آن خال که در کنج لبت کرده فروکش

گر گوشه‌نشین است سپاه دل و جان چیست؟

مرد ره اگر گرم طلب نیست درین راه

در بادیه سرگشتگی ریگ روان چیست؟

در پیری اگر باشد امیدی ز شکفتن

دایم گره قبضه به ابروی کمان چیست؟

بیرون نکشم پا ز گل اشک ندامت

تا یافته‌ام قاعدهٔ راهروان چیست

تا هست کلیم آگهی از صرفهٔ کارت

با عقل سبک آرزوی رطل گران چیست؟