دل پس از طوف حرم بر در میخانه نشست
هر کجا شیشهٔ می دید چو پیمانه نشست
رفتی از دیده و من دشمن چشمم، که چرا
بسفر زود رود هر که درین خانه نشست؟
کس گرفتار بر ابروی تو چون چشمت نیست
زیر آن تیغ بلا سخت اسیرانه نشست
همنشین میدهیم پند، ولی معذوری
خوی دیوانه گرفت آنکه به دیوانه نشست
بیشتر از همه مرغ دل ما را کشتی
جرمش این بود که در دام تو بیدانه نشست
خواهم از پای خود این بند وفا بردارم
چون نگین چند توان بر در یک خانه نشست؟
ترک این هرزه رویها نتوان کرد، کلیم
نمکش رفت چو دیوانه به ویرانه نشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.