صبح نگرددت سفید پیش بناگوش تو
کز سر طاقت گذشت آب در گوش تو
گرچه زتمکین حسن، کم سخن افتاده ای
بوسه فغان می کند در لب خاموش تو
بسکه ز رشک کمر تاب خورد طره ات
چون بمیانت رسد بگذرد از دوش تو
ایمنی از خلق برد آن مژه جنگجو
باشد ازو در هراس زلف زره پوش تو
خنده بدریا زند اشک ز دامان من
ناز بسنبل کند زلف در آغوش تو
کینه من پس چرا هیچ ز یادت نرفت
گشته اگر نامم از ننگ فراموش تو
موعظه ها را کلیم باشد اگر این اثر
پنبه غفلت دری است در صدف گوش تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.