دل رفیقانِ رهِ خوف و رجا را دیده است
شوق پابرجا و صبر بیوفا را دیده است
روز محشر بازگشت جان به تن از شوق تست
ورنه مسکین عمر ما این تنگنا را دیده است
گر به ما داغ محبت گرم خون باشد رواست
روز اول چشم چون واکرد ما را دیده است
چشم مستت را غم برگشته مژگان تو نیست
همچو او صد عاشق رو بر قفا را دیده است
آب حیوان نیست چون خاک قناعت سازگار
از خضر پرسیدهام کآب بقا را دیده است
از سیه روزی رهائی نیست مژگان ترا
گرچه ابرویت به سر بال هما را دیده است
دیدهٔ ما شد سفید و خاک پایت را نیافت
گرچه کاغذ گاه وصل توتیا را دیده است
نیل رخت ماتم ما در خم افلاک نیست
طالع ما مرگ چندین مدعا را دیده است
پا ز جیب و دست از دامن همی جوید کلیم
دست و پا گم کرده تا آن دست و پا را دیده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.