گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کلیم

جنس کساد چار سوی ناروائیم

گوئی بشهر دلشکنان مومیائیم

در پرده بهتر است نمود وجود من

رنگ خجالتم چه بود، خودنمائیم

فقرم ز چهره رنگ سیاهی نشسته است

در کنج بیکسی شب بیروشنائیم

چین جبین بکس نفروشد کمال من

با نیک و بد چو آینه خوش آشنائیم

تغییر وضع اگر همه یکدم بود خوشست

در حسرت ترقی تیر هوائیم

چون شیشه رنگ خجلتم از چهره ظاهرست

سامان پذیر گردد اگر بینوائیم

فکرم زبحر فیض گدائیست گنج بخش

هر جا سفینه است پر است از گدائیم

قحط نمک بکان ملاحت اگر فتد

خوبان کنند چاره ز داغ جدائیم

در راه خاکساری و افتادگی کلیم

چون جاده ام، ندیده کسی نارسائیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode