کشش اوست که ما را بسر کار برد
بلبل از نکهت گل راه بگلزار برد
بر در میکده مستی بترنم می گفت
باده آبیست که از آینه زنگار برد
سود این داد و ستد چیست که در خلوت قرب
فرصت حرف دهد قوت گفتار برد
استخوانم نشود پیش خدنگ تو سفید
گر نه زخمم گرو خنده ز سوفار برد
یک چمن آب خورد از عرق خجلت گل
نکهت زلف تو گر باد بگلزار برد
مژه را داد ز کف چشم تو در آخر حسن
ترک مفلس چو شود تیغ بازار برد
شور بختیم و شهید لب او کاش کسی
استخوانهای مرا سوی نمکزار برد
تاب بیداد کلیم اینهمه چون می آرد
گر نه دل میدهدش آنکه دل از کار برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.