دست حسنت پنجهٔ خورشید تابان میبرد
ترک چشمت تاخت بر ملک سلیمان میبرد
خوش قماری بیش ازین نبود که در اقلیم حسن
هرکه میبازد دلی آن چشم فتّان میبرد
هر تنکظرفی که نقد صبر او کم میشود
بدگمانی پی به آن زلف پریشان میبرد
ز مغیلان بخت پاانداز سامان میکند
هرگهم شور جنون سوی بیابان میبرد
ای که آب خضر را با می برابر میکنی
کی غمی از خاطر خود آب حیوان میبرد
میشمارد داخل رزقش سپهر خردهبین
گر کس انگشت ندامت را به دندان میبرد
دست ما از کار گر افتاد پر بیکار نیست
تحفه چاک گریبان را به دامان میبرد
سالک راه فنا را میگذارد رشک شمع
کو به یک شب راه هستی را به پایان میبرد
بر ندارد کس شهیدان را ز قربانگاه عشق
کشته را سیلاب خون اینجا ز میدان میبرد
چون طمع غالب شود از جای برخیزد کلیم
نیک و بد را حرص چون سیلاب یکسان میبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تأثیر زیبایی و جذابیت عشق و معشوق بر روح و دل انسان صحبت میکند. شاعر از دست حسن و چشم فتان یاد میکند که میتواند دلها را به شوق بیاورد و به سمت مملکت سلیمان ببرد. در اینجا، عشق و زیبایی به عنوان قمار و بازیهای خوشعطر توصیف شدهاند که کسی نمیتواند از آنها فرار کند. همچنین شاعر به انسانهایی اشاره میکند که در برابر زیبایی، صبرشان تنگ میشود و بدگمانیهایشان را به موهای پریشان معشوق نسبت میدهند.
شاعر تأکید میکند که هیچکس نمیتواند از قربانیان عشق خارج شود و عشق، مانند سیل، نیک و بد را به یک سمت میبرد. در نهایت، او به فنا و پایان زندگی اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند انسان را به سمت مرگ و نیستی سوق دهد. به طور کلی، این شعر در جستجوی حلقههای پیوسته عشق و زیبایی و تأثیرات عمیق آن بر دل و جان انسانها است.
هوش مصنوعی: دست زیبایت مانند پرتو درخشان خورشید، تأثیرش را بر زمین و جهانی که به چشم تو مینگرد، به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی و جذابیت وجود دارد، نمیتوان بازی را بیشتر از این خراب کرد. چرا که هرکس در این فضا باخته، دلش را به چشمان فریبندهای میسپارد.
هوش مصنوعی: هر کس که صبرش کم باشد، به سرعت به زلفهای نامنظم و پریشان دیگران بدگمان میشود.
هوش مصنوعی: از سرزمین مغیلان، بخت به ناگهانی به هم میریزد و هر لحظه جنون و شوقی مرا به سوی بیابان میکشاند.
هوش مصنوعی: ای کسی که آب خضر را با شراب یکی میدانی، چه زمانی از دل خود غمی را مثل آب حیات دور میکنی؟
هوش مصنوعی: خداوند به دقت زندگی هر کس را محاسبه میکند و به او روزی میدهد. اگر کسی به خاطر اشتباهش احساس پشیمانی کند و از درد دلش برنجد، باید مراقب باشد که از این پشیمانی به جایی نرسد که خود را آزار دهد.
هوش مصنوعی: دست ما از کار بازمانده، اما دست ما بیکار نیست. هدیهای که از دامن چاک شدهای به دست آمده، به دامان میبرد.
هوش مصنوعی: سالک مسیر فنا که در حال گذر است، به شمع حسادت میورزد؛ زیرا شمع در یک شب، راه وجودش را به اتمام میرساند.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند شهیدان عشق را از قربانگاه بازپس گیرد، زیرا در اینجا سیلاب خون کشتهها آنها را از میدان میبرد.
هوش مصنوعی: زمانی که طمع بر انسان چیره میشود، مانند کلیم (حضرت موسی) از جایش برمیخیزد. حرص و طمع مانند سیلابی عمل میکند که همه چیز را به طور یکسان از بین میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فکر خویشم آخر از صحرای امکان میبرد
همچو شمع آن سوی دامانم گریبان میبرد
شرمسار هستیام کاین کاغذ آتش زده
یک دو گامم زین شبستان با چراغان میبرد
الفت دل با دم هستی دو روزی بیش نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.