روایت کند سید نامدار
یگانه در بحر هشت و چهار
که در عهد مروانیان لعین
یکی زان مکان خصومت گزین
بسی آرزومند فرزند بود
به فرزند بس آرزومند بود
چنین نذر کرد آن شقاوت ماب
که گردد ز فرزند اگر کامیاب
زند دایم آن پور بر شر و شین
ره زائران شه دین حسین
قضا را دلش زین غم آزاد شد
به دیدار فرزند دل شاد شد
چو آن طفل آمد به سرحد هوش
به ایفای عهدش بمالید گوش
مدام آن جوان ز حق بی خبر
عمل خواست کردن به پند پدر
به ایفای نذر پدر روز و شب
همی در کمین بود فرصت طلب
بناگه یکی کاروانی شنید
که آمد به طوف امام شهید
زجا جست و بربست محکم میان
به آهنگ تاراج آن کاروان
بیامد دوان تا کنار فرات
چنین دید آن سر براه نجات
کزان بحر بگذشته آن کاروان
چو از دیده اشک ستم دیدگان
چو کام از تکاپو نشد حاصلش
چنین یافت اندیشه ره در دلش
که هنگام برگشتن کاروان
بگیرد سر راه بر زایران
درین فکر ناگاه خوابش ربود
بیاسود از قید گفت و شنود
ز خواب گران چون در آرام شد
به رویای صادق دلش رام شد
چنان دید کامد قیامت پدید
بجوشید درهم شقی و سعید
نشسته به کرسی قرب اله
محمد شهنشاه امت پناه
ملایک ز هر سو در آن حشر عام
کمر بستهٔ حکم خیر الانام
که تا نیک و بد را به لطف و گزند
سوی پیشگاه نبوت برند
شوند آنکه از حکم آن شهریار
سعید و شقی داخل خلد و نار
در آن عرصه ز اشرار بیدادگر
درآمد نبی را یکی در نظر
بگفت این شقی را به فضل کریم
نشاید فرستیم سوی جحیم
گذارش مگر روزی از روزها
فتاده است بر وادی کربلا
غباری از آن تربت مشکبو
نشسته است بر وادی کربلا
کنون تا بود بر رخش زان غبار
برون باشد از زمرهٔ اهل نار
گران قدر زان خاک شد در نظر
رخش چون ز گرد یتیمی گهر
به رویی که پر گرد درگاه ا وست
مگو خاک کان سربسر آبروست
پس آنگاه ملاک قهر و عذاب
بگفتند در خدمت آن جناب
که شوییم از رویش آن خاک پاک
بریمش سوی آتش سوزناک
دگر بار آن سایهٔ کردگار
وجودش همه لطف پروردگار
شعار شفاعتگری تازه کرد
ترحم زیاده ز اندازه کرد
بزد فال رحمت به حسن مقال
که این خادمان حریم جلال
ز رخسار این بندهٔ شرمسار
به شستن زد و دید اگر آن غبار
چه سازید کافتاده چشمش ز دور
سوی گنبدی کآمده رشک طور
چه گنبد که کرده است از برتری
سعادات کونین گردآوری
از آن گنج رحمت چو معمور گشت
چو فانوس آبستن نور گشت
هر آنکس که از دیدنش یافت کام
بود آتش دوزخ او را حرام
پس آنگه به حکم شه دین پناه
بهشت برینش شد آرامگاه
چو بینندهٔ خواب بیدار گشت
دلش مخزن گنج اسرار گشت
ز مستی غفلت چو هشیار شد
چو بخت خود از خواب بیدار شد
ز نور حقیقت بسی بهره یافت
بر آن ذره خورشید ایمان بتافت
به حکم در بحر عز و شرف
غلام به اخلاص شاه نجف
ز جان دوستدار سر سروران
خلیل شه دین براهیم خان
ز جویای رنگین سخن این کلام
پذیرفته کیفیت اختتام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان دربارهی یک مرد آرزومند فرزند است که در دوران مروانیان زندگی میکند. او نذری میکند که اگر فرزندش به دنیا بیاید، در راه زائران امام حسین (ع) خدمت کند. زمانی که فرزندش به سن جوانی میرسد، به نذر پدر عمل میکند ولی دچار سردرگمی و عدم آگاهی از حقیقت میشود. او یک روز خبر آمدن کاروان زائرین را میشنود و تصمیم میگیرد به آنها حمله کند.
اما در حین انجام این کار، خوابش میبرد و در خواب، قیامتی را میبیند که در آن نیکان و بدان معرفی میشوند. در این خواب، فرزند متوجه میشود که ممکن است به عذاب دچار شود، مگر اینکه بر اثر رحمت الهی از خاک کربلا گذر کند. در نهایت، او از خواب بیدار میشود و درک میکند که حقیقت چیست و به دنبال اصلاح و خدمت به دیگران میافتد.
این روایت به موضوعات ایمان، خطای انسانی و رحمت الهی میپردازد و نگاهی عمیق به نتایج نیکویی و بدی اعمال دارد.
هوش مصنوعی: سید معروف و برجسته داستانی را در مورد موضوعی خاص که به عدد هشت و چهار مرتبط است، نقل میکند.
هوش مصنوعی: در زمان حکومت مروانیها، یکی از این مکانها برای دشمنی و درگیری انتخاب شد.
هوش مصنوعی: سختی و امید به داشتن فرزند، در دل افراد بسیار است و داشتن فرزند برای آنها آرزویی بزرگ به شمار میآید.
هوش مصنوعی: آن فرد بدبخت نذر کرده بود که اگر از فرزندش به خواستهاش برسد، کاری انجام دهد.
هوش مصنوعی: سفره زندگی آن فرزند پاک همیشه مملو از خوبیها و نعمتهاست و راهی که زائران به سوی دین و آموزههای حسین (ع) میروند، پر از برکت و روشنی است.
هوش مصنوعی: سرنوشت با دیدن فرزند و خوشحالی او از این غم رهایی یافت.
هوش مصنوعی: وقتی آن کودک به مرحلهی درک و فهم رسید، برای یادآوری پیمانی که بسته بود، گوشش را نوازش کرد.
هوش مصنوعی: جوان همیشه از حقیقت بیخبر بود و به دنبال انجام کارهایی بود که پدرش به او توصیه کرده بود.
هوش مصنوعی: او همیشه منتظر فرصت است تا نذر پدرش را ادا کند و هر روز و شب در حالت آمادهباش به سر میبرد.
هوش مصنوعی: ناگهان کاروانی به سمتشان نزدیک شد و خبر آمدن امام شهید را شنیدند.
هوش مصنوعی: از مکان خود حرکت کرد و در وسط، محکم گرفت و با نیتی برای غارت آن کاروان به راه افتاد.
هوش مصنوعی: شخصی به سرعت به کنار رود فرات رسید و در آنجا منظرهای را مشاهده کرد که به معنای هدایت و نجات بود.
هوش مصنوعی: از آن دریا که کاروان رفته، اشکهای ستم را در چشمان دیدهها میسازد.
هوش مصنوعی: وقتی تلاش و کوشش نتیجهای به همراه نیاورد، او در دل خود به فکر فرو رفت و راهی را جستجو کرد.
هوش مصنوعی: در زمان بازگشت کاروان، میتواند در مسیر به زائران بپیوندد.
هوش مصنوعی: ناگهان در این فکر خوابش برد و از محدودیتهای گفتگو و شنیدار آزاد شد.
هوش مصنوعی: زمانی که از خواب سنگین بیدار شد و به آرامش رسید، دلش با رویای حقیقی و نیکو آرام گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی قیامت فرا رسید، آنچنان همه چیز به راه افتاد که عدهای شادمان و خوشحال و عدهای دیگر ناامید و نگران شدند.
هوش مصنوعی: نشسته بر جایگاه نزدیک به خدا، محمد، پادشاه امت، پناهی برای مردم است.
هوش مصنوعی: فرشتگان از همه جا در آن روز جمعیت آمادهاند تا فرمانهای نیکو از بهترین مخلوق خدا را اجرا کنند.
هوش مصنوعی: برای اینکه زشتیها و خوبیها را با لطف و مروت به درگاه پیامبری برسانند.
هوش مصنوعی: افرادی که از فرمان آن پادشاه خوشبخت و بدبخت میشوند، به بهشت و جهنم وارد خواهند شد.
هوش مصنوعی: در آن فضا از دشمنان ظلمکار، پیامبری یکباره چهرهاش نمایان شد.
هوش مصنوعی: این شخص مستحق عذاب نیست و نباید به جهنم فرستاده شود، چرا که فضل و رحمت خداوند شامل حال اوست.
هوش مصنوعی: شاید روزی از روزها، سرنوشت کسی به کربلا افتاده باشد.
هوش مصنوعی: غبار عطرآگینی از سرزمین مقدس کربلا نشسته است.
هوش مصنوعی: اکنون که این غبار از چهرهاش برطرف شده، از جمع اهل آتش خارج خواهد بود.
هوش مصنوعی: از آن خاک با ارزش میدرخشد، مانند جواهر که از غبار یتیمی جدا شده است.
هوش مصنوعی: به چهرهای که در آستانهاش غبار نشسته، چیزی نگو؛ زیرا تمام این خاک در برابر آبرو و احترام اوست.
هوش مصنوعی: پس از آن، ویژگیها و معیارهای خشم و عذاب را در حضور آن شخصیت بزرگ مطرح کردند.
هوش مصنوعی: ما از روی آن خاک پاک شستشو میکنیم و آن را به سوی آتش سوزان میبریم.
هوش مصنوعی: بار دیگر، سایهٔ خداوند بر وجود او همه نشانههای مهربانی و لطف پروردگار است.
هوش مصنوعی: شعار شفاعت به تازگی مطرح شده و نشان میدهد که رحمتی فراتر از حد معمول به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: فال نیکوی رحمت را به خوشی و زیبایی بزن، چرا که این خادمان در خدمت مقام والای جانان هستند.
هوش مصنوعی: از چهرهی این بندهی شرمنده، که غبار را شست، نگاهی کرد و دید.
هوش مصنوعی: چه کار میتوان کرد وقتی چشمانش به دور نگاه میکنند و به چهرهای که به زیبایی کوه طور میدرخشد، حسادت میورزند؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چه دستاورد بزرگی از سعادتها و موفقیتهای جهانی گرد هم آمده است. گنبد به عنوان نماد زیبایی و عظمت، نشاندهنده جمعآوری و تبلور این سعادتهاست.
هوش مصنوعی: زمانی که گنجینه رحمت پر و فراوان شد، مانند چراغی که آماده میشود تا نورش را منتشر کند، به دنیا نور و روشنی میبخشد.
هوش مصنوعی: هر فردی که با دیدن او به آرامش و satisfaction رسید، آتش جهنم برای او ممنوع است.
هوش مصنوعی: سپس بر اساس دستور پادشاه، شخصی که پناهنده دین بود، بهشتی برین شد و آنجا محل آسایش او گردید.
هوش مصنوعی: وقتی بیننده خواب بیدار میشود، دلش تبدیل به انباری از رازها و اسرار میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که از مستی و غفلت خارج شد، به خود آمد و مانند بختش که از خواب بیدار شده، آگاه شد.
هوش مصنوعی: از نور حقیقت، فردی به خوبی بهرهمند شد و در نتیجه، ذرهای از ایمان او به مانند نوری درخشان شده و تابش دارد.
هوش مصنوعی: به فرمان دریا و بزرگی، بندهای با صداقت در خدمت شاه نجف است.
هوش مصنوعی: عشق به دوست و سروران بزرگ، همچون ابراهیم خان، برایم با سادهترین احساسات زندگیام پیوند خورده است.
هوش مصنوعی: از کسی که در جستجوی سخن زیبایی است، این پیام را دریافت کردهام که نوع پایانبندی مهم است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.