ای که صاف مغفرت در جام عصیان ریختی
در فضای دل ز مهرت رنگ ایمان ریختی
بسکه پاشیدی در و یاقوت از دست کرم
آبروی قلزم و خون دل کان ریختی
زور بازوی ترا نازم که با گرز گران
از سر نخوت گزین مغز پریشان ریختی
خون مرگ از عضو عضو دشمنت گل گل شکفت
بر تنش تا غنچهٔ سیراب پیکان ریختی
گرم شوخی ساختی گلگون رنگین جلوه را
گل به دامان هوا از گرد جولان ریختی
بر فقیران دست جودت چون جواهر ریز شد
هر طرف از بسکه مروارید غلطان ریختی
ماند مانند صدف خالی کف دریا ز در
آبروی مایه داریهای عمان ریختی
هر که بی برگ محبت در ره دین تو بود
چون گلشن چاک جگر در جیب و دامان ریختی
ز آب تیغ دلشکاف آن را که بدخواه تو بود
بادهٔ زهر فنا در ساغر جان ریختی
دیده ام از قدرت معجز طرازت کز بدن
درد را چون گرد از پیراهن آسان ریختی
از تو خواهم صحت جسم برادر یا امام
عالمی را چون به جام درد درمان ریختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ستایش معشوق و خداوند میپردازد و اشاره میکند که چگونه او از رحمت و بخشش خود در دلها و زندگیها تأثیر میگذارد. رحمت خداوند را به شکل رنگ ایمان و جواهراتی که بر فقرا نازل میشود توصیف میکند. همچنین قدرت و تسلط او بر دشمنان را به تصویر میکشد و تأکید میکند که هر کسی که از محبت او بیبهره باشد، همچون گلی چاکچاک در دل خواهد بود. در نهایت، شاعر خواستار شفا و صحت برادر خود از خداوند است و قدرت او در بهبود و درمان را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که با بخشش خود گناه را در دل من پاک کردی و با عشق و محبتت، ایمان را در قلبم جاری ساختی.
هوش مصنوعی: چقدر از دست کرم، مروارید و یاقوت پاشیدهای که آبروی دریا و خون دل را بر باد دادهای.
هوش مصنوعی: من به قدرت و نیروی تو افتخار میکنم، چون با آن چوب سنگین و با اعتماد به نفس، مغزهای پریشان را به زمین انداختی.
هوش مصنوعی: خون دشمن که بر زمین ریخته شده، باعث شکوفایی گلهای زیبا بر بدن او شده است، همانطور که اگر پیکان را به سمت کسی پرتاب کنی، گلهای سیراب و تازهای برایش به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: اگر به شوخی و بازی نارنجی و گلگون رنگ جلوهای زیبایی خلق کردی، گلهای خوشبو را به دامن آسمان پاشیدی و از چرخش و حرکت خود به آنها حیات بخشیدی.
هوش مصنوعی: دست generosity تو مانند جواهرات، برای فقیران پخش شده و از فراوانی مرواریدها در هر سو ریخته شده است.
هوش مصنوعی: مانند صدف خالی که در کف دریا در آبهای عمان باقی مانده، به زیبایی و ارزشمندیهای خود توجه نکردی و آنها را از دست دادی.
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون عشق و محبت در مسیر دین تو گام بردارد، مانند گلی است که دانههای درونش پارهپاره شده و در جیب و لباسی به زمین ریخته است.
هوش مصنوعی: دلشکاف از آب تیغ تو، به دشمن تو آسیب میزند و تو بادهای از زهر فنا را در جان خود ریختی.
هوش مصنوعی: من از توانایی معجزهوار تو دیدهام که چگونه درد را از بدن انسان مانند گردی که از پیراهن جدا میشود، به راحتی میزالی.
هوش مصنوعی: از تو میخواهم که سلامت جسم برادرم را به او برگردانی، یا مانند آنکه دردهای عالمی را با نوشدارویی شفا بخشیدهای، به او نیز کمک کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که رنگ جلوه در گلزار امکان ریختی
در خور طاقت به هر دل صاف عرفان ریختی
طاقت زهاد را از بوی می دادی به آب
بادهٔ دریا کشی در جام رندان ریختی
منعمان را ساختی سرمست صاف خوش دلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.