ای که رنگ جلوه در گلزار امکان ریختی
در خور طاقت به هر دل صاف عرفان ریختی
طاقت زهاد را از بوی می دادی به آب
بادهٔ دریا کشی در جام رندان ریختی
منعمان را ساختی سرمست صاف خوش دلی
درد غم در ساغر صبر فقیران ریختی
پیه در بگداختی در آتش یاقوت و لعل
شمع حسن خوبرویان را به سامان ریختی
طوق غبغب را ز قرص مه لبالب ساختی
رنگ ایجاد لب از شیرینی جان ریختی
با زبان عجز می گویم به گل پیراهنی
کز غمش چاک دلم چون گل به دامان ریختی
سایهٔ شوخیت هرگز از سر دل کم مباد
گل به جیب پاره اش از داغ حرمان ریختی
سودهٔ الماس پاشیدی به زخمم گه ز ناز
گه ز لبخندی به داغ دل نمکدان ریختی
همچو جوش لاله موج خون به روی هم ز درد
از دل خون گشته ام تا نوک مژگان ریختی
زهر خندی واکشیدی از لب پر شکوه ام
غنچه سانم خون دل آخر به دامان ریختی
هیچ می دانی چه کردی با دل صد پاره ام
پاره ای در کوه و لختی در بیابان ریختی
در گلستانی که گل کرد از تبسم غنچه ات
خون یاقوت از سرشک عندلیبان ریختی
در بیابان جلوه پیرا شد چو شمشادت به ناز
دشت را از نقش پا گلها به دامان ریختی
بعد ازین آسوده شو جویا ز نیرنگ فلک
رنگ مدح حضرت شاه خراسان ریختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیبایی و تاثیرگذاری معشوق بر دل عاشق است. شاعر به زیباییهای ظاهری و باطنی معشوق اشاره میکند و میگوید چگونه عشق و جذابیت او به دلها نفوذ کرده و آنها را شاداب میکند. او به خوشیهایی که از وجود معشوق نشأت میگیرد، همچون شراب و گل، اشاره دارد و از درد و غمهایی که عاشقان متحمل میشوند، سخن میگوید. شاعر با زبانی شاعرانه احساساتی چون عشق، شیدایی، رنج و شادی را به تصویر میکشد و در نهایت به ستایش شخصیت محبوب و مقام او در میان مردم و در زندگیاش میپردازد.
هوش مصنوعی: ای آنکه زیبایی خود را در باغ وجود همه موجودات به تصویر کشیدی و به هر دل خالص و پاک، اندازهای از معرفت و عرفان بخشیدی.
هوش مصنوعی: با عطر شراب، زهد و پارسایی را تاب و تحمل میبخشی و در جام رندان، آب بادهٔ دریا را میریزی.
هوش مصنوعی: تو به افرادی که دارای نعمت و ثروت هستند، شادی و آرامش بخشیدی و دلهای خوش و بیغمی را ساختهای. همچنین، غم و اندوه را در دل افراد نیازمند تبدیل به صبری شیرین کردهای.
هوش مصنوعی: تو در آتش یاقوت و لعل ذوب شدی و زیبایی و روشنی شمعهای خوبرویان را به نظم و ترتیب درآوردی.
هوش مصنوعی: تو با لبان پر از شیرینیات، طوق غبغب را چنان زیبا و جذاب رنگین کردهای که گویی از ماه است. انگار به جانم عطر و لطافت زندگی را با این لبهای شیرین هدیه دادهای.
هوش مصنوعی: با زبانی پر از ناتوانی و غم از گل خواهش میکنم که پیراهنی از خود را به من بدهد. چرا که درد دل من مانند گل، در دامانش پراکنده شده است.
هوش مصنوعی: سایهٔ خنده و خوشی تو همواره بر دل من باشد و از محبت و عشق تو هرگز کم نشود، حتی اگر در درد و غم جدایی، دل شکستهای داشته باشم.
هوش مصنوعی: شما مانند الماس بر زخمهای من پاشیدهاید، گاهی با ناز و گاهی با لبخند، بر دل جریحم نمک میزنید.
هوش مصنوعی: خون دل من چون جوش لاله بر روی هم میزند و از شدت درد، چشمانم پر از اشک شده و تا نوک مژگانم ریخته است.
هوش مصنوعی: تو با یک خنده تلخ، غم و ناراحتی را از لبهایم پاک کردی، مثل غنچهای که در آخر به زمین میریزد و دلی پر از درد را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: آیا میدانی با دلم که به هزار تکه تقسیم شده چه کردی؟ بخشی از آن را در کوه و بخشی دیگر را در دشتی رها کردی.
هوش مصنوعی: در باغی که با لبخند تو گل شکفت، اشکهای پرندهها همچون خون یاقوت بر زمین ریختند.
هوش مصنوعی: در بیابان، تو مانند شمشادی زیبا جلوهگر شدی و با ناز دشت را پر از گلهایی کردی که به دامنت ریخته است.
هوش مصنوعی: بعد از این میتوانی راحت باشی و به دنبال نیرنگهای دنیا نباشی. تو به ستایش و مدح شاه خراسان مشغول شدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که صاف مغفرت در جام عصیان ریختی
در فضای دل ز مهرت رنگ ایمان ریختی
بسکه پاشیدی در و یاقوت از دست کرم
آبروی قلزم و خون دل کان ریختی
زور بازوی ترا نازم که با گرز گران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.