گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آتش

چو جام باده از لطفش گل سیراب شد آتش

سرت گردم چه باشد اینکه در پیمانه می ریزی

ز خوی گرمت آتش آب شد، یا آب شد آتش

زبان اضطراب شمع یعنی شعله می گوید

زعکس آفتاب عارضی بیتاب شد آتش

فکمند افسانهٔ سوز و گدازم شور در عالم

میان سنگ آندم کز شرر در خواب شد آتش

ز فیض عکس رخساری بود جویا در این دریا

به رنگ شعلهٔ جواله گر گرداب شد آتش

 
 
 
صائب تبریزی

ز سوز سینه پروانه من آب شد آتش

زسیر و دور من سرگشته چون گرداب شد آتش

به داغ ازروی آتشناک او خوش می کنم دل را

شرر تسبیح باشد هرکه را محراب شد آتش

ز بس خون گریه کرد از رشک روی آتشین او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه