ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریزد
به آیینی که گویی باده در پیمانه می ریزد
فشارد بر دلم دندان ز هر دندانه از غیرت
چو طرح اختلاط آن زلف کج با شانه می ریزد
به سعی خود گشودن کی توان قفل در روزی
کلید اینجا بسان ماه نو دندانه می ریزد
گدازد آتش رشکش چنان امروز گلشن را
که رنگ از ساغر گل چون می از پیمانه می ریزد
وطن در گرمسیر عشق رندی را سزد جویا
که از خاکستر پروانه رنگ خانه می ریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر در دام او اشکی دل دیوانه می ریزد
زچشم دوربینی خونبهای دانه می ریزد
چنان افسرده شد هنگامه بر گرد سرگشتن
که گرد از مصحف بال و پر پروانه می ریزد
برو ناصح نمکدان نصیحت در دلم مشکن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.