عاشقان را با پریشانی ست پیمانی درست
نقش ما بنشسته با زلف پریشانی درست
حسن شوخش پرده برگیرد اگر از روی کار
در جهان باقی نمی ماند گریبانی درست
عاجز است از عهدهٔ تعمیر او میخانه ها
بسکه رنگم با شکستن بسته پیمانی درست
گرمی خونم گدازد بیضهٔ فولاد را
از تنم نتوان برون آورد پیکانی درست
هرزه گویا خون دل نوشند از آن کاین قوم را
ژاژخایی در دهن نگذاشت دندانی درست
چون کند زورآزمایی پنجهٔ خورشید عشق
کی بسان صبح می ماند گریبانی درست
بسکه کاهید از دل من آنقدر باقی نماند
کاندرو جویا کند جا تیر مژگانی درست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و حالات دل عاشق میپردازد. شاعر به پریشانی و ناراحتی عاشقان اشاره میکند و میگوید که روابط عاشقانه با درد و تنهایی همراه است. او از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید که اگر پرده از رویش برداشته شود، چیزی در جهان باقی نمیماند. شاعر همچنین به ناتوانی در ترمیم دلbroken و میخانهها اشاره میکند، و احساسات عمیق خود را نسبت به عشق و جدایی بیان میکند. او وضعیت خود را به گرما و طاقتفرسایی تشبیه میکند و به عواقب تلخ عشق و تنهایی پرداخته و از قوت و زیبایی عشق سخن میگوید که هیچ چیز نمیتواند مانند آن باشد. در نهایت، شاعر از کم شدن قدرت و احساساتش سخن میگوید که باعث شده فقط حسرت برایش باقی بماند.
هوش مصنوعی: عاشقان با آشفتگی و ناراحتی ارتباطی دارند که در آن محبت و عشق برقرار است. تصویر ما به همراه موهای آشفته و پریشان به زیبایی به بیننده منتقل شده است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جذابیت تو از پرده بیرون بیاید، در این دنیا چیزی باقی نمیماند که ارزش داشته باشد. پس باید لباس شایستهای برای خود انتخاب کنی.
هوش مصنوعی: نمیتوانند میخانهها را به حال اول برگردانند، زیرا به خاطر شکستگی من، رنگ و رو و حالتشان تغییر کرده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به زبان سادهتر بگویم، این جمله به این معناست که شجاعت و نیروی درونی من به اندازهای است که نمیتوانم از خود بیحالی و ضعف نشان دهم. حتی اگر فشارهای زیادی وجود داشته باشد، نمیتوانم از خودم دست بکشم و تسلیم شوم.
هوش مصنوعی: افرادی که غیرمرتبط و بیهوده صحبت میکنند، به نوعی از درد دل مینوشند، چرا که در این جمع، هیچیک از آنان دندان درست و قابل توجهی برای دفاع یا بیان نظر خود ندارند.
هوش مصنوعی: وقتی که قدرت و قوت عشق از خود نشان میدهد، دیگر مانند صبح نخواهد بود که به آرامی و بدون چالش آغاز شود.
هوش مصنوعی: دل من آنقدر خالی و بیقرار شده که دیگر جایی برای نشستن تیر مژگانی باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما به کفر زلف او داریم ایمانی درست
بابت پیمان شکن عهدی و پیمانی درست
گر چه چشم می گویدم جویم دلت لیکن که یافت
قول مستی راست عهد نامسلمانی درست
عهدها بندد که سازم عاقبت دل با تو راست
[...]
رند دردی کش که با می دارد ایمانی درست
در ازل بسته ست با پیمانه پیمانی درست
در لباس شیشه تا می جلوه گر شد کم گذاشت
خلعت تقوا و توبه بر مسلمانی درست
گر دهد لب نوجوانی می ندانم چون گزم
[...]
عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی درست
از فغان در شهر نگذارم گریبانی درست
با وجود آن که عشق آورد صد داروی تلخ
بهر درد ما نشد اسباب درمانی درست
تا نبردم صد شکاف از دست، گریبانم نهشت
[...]
سرنزد از بلبلم هر چند دستانی درست
ناله ام نگذاشت در گلشن گریبانی درست
گر چه دایم در شکستم بود چشم شور خلق
شور من نگذاشت در عالم نمکدانی درست
بلبل از آوازه عالم را گلستان کرده بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.