تا سر ما کشتگان آن تندخو بر کف گرفت
شد چنان سرخوش که پنداری کدو بر کف گرفت
آب گردد بس که از شرم صفای عارضش
دست از آن آیینه میشویم که او بر کف گرفت
گفت ازین مو هم فزونتر عاقبت کاهد تنت
وقت گفتن تار زلف آن جعد مو بر کف گرفت
سیر دارد گلشن رخسارهاش از عکس جام
تا گل پیمانه آن آیینه رو بر کف گرفت
ساغر پیمانه کی بر آتشم آبی زند
بعد از این باید مرا جویا سبو بر کف گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.