شمارهٔ ۸۱
دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت
گو سخن با دگران تا شنوم آوازت
شاهباز حرم قدسی و در ملک وجود
نیست جز بهر شکار دل و جان پروازت
رفتی و رشته پیوند مرا با تو قوی
روزی آرم به همین رشته سوی خود بازت
همچو گل گر چه به صد پاره شود پرده دل
حاش لله که شوم پرده گشای از رازت
تا شدی نازکنان ساقی خونین جگران
همه مستند ز جام می و من از نازت
بر سرم تاجی و بر تاج گهر کی باشد
که کنم جا به سر خویش به صد اعزازت
چون زند دم ز سخن پیش تو جامی زینسان
که دهد خامشیش لعل سخن پردازت
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...