ساقی ما که دی به کف می داشت
جام می مستی از لب وی داشت
هستی ما به باد مستی رفت
بس که می زان دو لب پیاپی داشت
گل ندارد ز شبنم سحری
آن لطافت که رویش از خوی داشت
از مؤذن نشد دلی زنده
همه شب گرچه بانگ یا حی داشت
ماند شیخ از جواب بانگ نماز
صبحدم بس که گوش در نی داشت
کی به مقصد رسد چو زاهد را
لاشه ای سعی حکم لاشی داشت
سوخت جامی ز داغ عشق و نگفت
کز کی آن داغ بود و تا کی داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.