شمارهٔ ۷۸
ساقی ما که دی به کف می داشت
جام می مستی از لب وی داشت
هستی ما به باد مستی رفت
بس که می زان دو لب پیاپی داشت
گل ندارد ز شبنم سحری
آن لطافت که رویش از خوی داشت
از مؤذن نشد دلی زنده
همه شب گرچه بانگ یا حی داشت
ماند شیخ از جواب بانگ نماز
صبحدم بس که گوش در نی داشت
کی به مقصد رسد چو زاهد را
لاشه ای سعی حکم لاشی داشت
سوخت جامی ز داغ عشق و نگفت
کز کی آن داغ بود و تا کی داشت
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...