در کمندت به گرفتاری من نیست کسی
با سگانت به وفاداری من نیست کسی
با همه یاری و از یاری من بیزاری
در همه شهر به بی یاری من نیست کسی
زاریم در دل و دل در خم زلف تو نهان
جز تو واقف شده بر زاری من نیست کسی
تا لب لعل تو کام دل خونخواران است
از دل و دیده به خونخواری من نیست کسی
پیش رویت همه را دادن جان آسان است
بی تو جان داده به دشواری من نیست کسی
سر ز سودای کسان دل ز غم غیر تهیست
در ره تو به سبکباری من نیست کسی
گفتیم حال تو بر بستر غم جامی چیست
قدمی نه که به بیماری من نیست کسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.