روشن شبی که شمع شبستان من شوی
ظلمت زدای کلبه احزان من شوی
جان ریختم به پای تو از چاک سینه کاش
پا در حریم سینه نهی جان من شوی
پاکان نیند درخور تو سینه ها کباب
من چون پزم خیال که مهمان من شوی
با باد همنفس نکنم سویت آه را
ترسم چو زلف خویش پریشان من شوی
حیرانیم خموش کند ورنه پیش تو
چندان کشم نفیر که حیران من شوی
چون طوطیان به شکر تو شکر شکن شوم
گر زان دهان و لب شکرستان من شوی
جامی نیم به ملک سخن خسروم خوش آن
کز خط خوب خواجه دیوان من شوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چان پرورم گهی که تو جانان من شوی
جاوید زنده مانم اگر جان من شوی
رنجم شفا بود چو تو باشی طبیب من
دردم دوا شود چو تو درمان من شوی
پروانه وار سوزم و سازم بدین امید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.