نهال قد تو آمد عصای پیری ما
به راستان که مکش سر ز دستگیری ما
تو را که دیده ز جاه و جمال خویش پر است
چه التفات به مسکینی و فقیری ما
تو آفتاب بلندی و ما چو ذره حقیر
بود بلندی قدر تو از حقیری ما
ز مهر روی تو گشتیم شاه کشور عشق
کجا به عقل رسد منصب وزیری ما
اسیر بند فراقیم مهربانی کو
که با تو شرح کند محنت اسیری ما
ندیده ایم جز این سرخرویی از دیده
که یافت رنگ بقم چهره زریری ما
جریده رو که گزیر است جامی از همه چیز
همین ز دولت عشق است ناگزیری ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.