گر یار ما را پروای یاران
زین گونه باشد ای وای یاران
آن غیرت حور از در درآمد
شد رشک جنت مأوای یاران
جز اشک سیم و وجه زر از وی
سودی ندارد سودای یاران
گر خود نخواندی هرگز نبودی
رفتن بدان کو یارای یاران
آن فتنه هرجا بنموده بالا
بالا گرفته غوغای یاران
بیگانه برمن آرد ترحم
از بس که گشتم رسوای یاران
جامی ندارد در سر هوایی
جز سر نهادن در پای یاران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.