ای از تو به خون دل رنگین چو گلم دامان
برد از دل من داغت سودای گل اندامان
رویت ز نظر پنهان وز وصف جمالت پر
هم زاویه خاصان هم انجمن عامان
نوشند می گلگون ریزند ز مژگان خون
دور از لبت این باشد عیش قدح آشامان
خودکامه دلی دارم خون از دل خودکامی
آه از دل خودکامه داد از دل خودکامان
بر سر پی سامانم ای خواجه مزن طعنه
عاشق که گذشت از سر فارغ بود از سامان
صدبار اگر زاهد از خشکی خود سوزد
بی داغ غمت باشد از دایره خامان
در طوق نکونامی ذوقی نبود جامی
آن به که برآری سر از حلقه بدنامان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.