مرا کی باشد آن یارا که چشم از یار بربندم
به قول پند گویان دیده از دیدار بربندم
برفت از دست من سررشته تسبیح کو تاری
ز زلف تار تار یار تا زنار بربندم
نیارم شرح غمهای دل از پهلو برون دادن
اگر پهلوی هم صد نی چو موسیقار بربندم
چو دستم کوته است از دامن آن گل چه حاصل زان
اگر صددسته گل بر یادش از گلزار بربندم
ز هجران سینه ام بشکافت کو پیکانی از تیرش
کزان مرهم شکاف سینه افگار بربندم
نفس برنایدم بی ناله زار از درون هرگز
بمیرم گر دهان از ناله های زار بربندم
مرا شد نکته باریک از خیال آن میان جامی
مغنی کو که بر عود سخن این تار بربندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.