شمارهٔ ۳۷۴
ندارم صبر کز روی تو چشم خون فشان بندم
وگر ازمن بپوشی روی از نامت زبان بندم
گرفتارم به بند عشق تو از من مشو رنجه
پی روپوش اگر خود را گهی براین و آن بندم
بلای هجر تا ناید فرو بر من کنم هر شب
ز پیچان دود دل زنجیر و در بر آسمان بندم
نهم زلفت به کف گفتی پی دفع فراموشی
برانگشتت بیا تا از رگ جان ریسمان بندم
عذارت گل ولی پست است گلبن با قدت آن به
کش از گلبن بچینم بر سر سرو روان بندم
گه قتلم کمانت را گسست از زور بازو زه
بیا کز رشته عمر خودت زه بر کمان بندم
مگو جامی صبوری پیشه کن کافتد به من آتش
اگر یک لحظه چشم از گریه و لب از فغان بندم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...